اثنی عشریه در نقد و رد صوفیه و فلاسفه و عرفان‌های کاذب

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۷ ثبت شده است


اعتقاد شیعه در مورد توحید


شیخ صدوق رضوان الله علیه می‌نویسد:


دین الامامیة هو الاقرار بتوحید الله تعالى ذکره، ونفی التشبیه عنه، وتنزیهه عما لا یلیق به.


آیین امامیه یعنی اقرار و شناخت به توحید خداوند متعال و نفی تشبیه از خداوند متعال، و تنزیه خداوند متعال از هرگونه عیب و نقص است.


امالی شیخ صدوق، صفحه ۴۵۴، چاپ موسسه الاعلمی للمطبوعات


  • ۲۸ بهمن ۹۷ ، ۰۰:۴۳
  • خادم المهدی


تحریف فضیلتی از فضائل حضرت زهرا و خدیجه سلام الله علیهما توسط ابن عربی صوفی ناصبی


محمد بن جریر طبری از علما و مفسرین بزرگ اهل سنت عمری روایت کرده است: 


حدثنی المثنى قال، حدثنا آدم العسقلانی قال، حدثنا شعبة قال، حدثنا عمرو بن مرة قال، سمعت مرة الهمدانی یحدث، عن أبی موسى الأشعریّ قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: کمل من الرّجال کثیرٌ،ولم یکمل من النساء إلا مریم، وآسیة امرأة فرعون، وخدیجة بنت خویلد، وفاطمة بنت محمد.


رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: از مردان افراد زیادی به کمال رسیدند، ولی از زنان جز مریم و آسیه زن فرعون و خدیجه بنت خویلد و فاطمه دختر محمد (علیهم السلام) به کمال نرسیدند. 


جامع البیان فی تفسیر القرآن، تالیف طبری، جلد ۵، صفحه ۳۹۵، چاپ دار هجر



اما ابن عربی اندلسی صوفی برای تخریب فضائل حضرت زهرا و حضرت خدیجه علیهما السلام نام آن دو حضرت را از روایت حذف کرده و می‌نویسد:


کما قال صلى الله علیه [وآله] وسلم: فی الکمال. فذکر أنّه یکون أیضا فی النساء، وعیّن منهنّ مریم بنت عمران وآسیة إمرأة فرعون.


همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد کمال، یادآور شده که در زنان نیز ممکن است، و از میان آنان مریم دختر عمران و آسیه زن فرعون را معین نموده است.


الفتوحات المکیة، تالیف ابن عربی، جلد ۱۳، صفحه ۵۸۳، چاپ الهیئة المصریة العامة للکتاب



تحریف و انکار فضائل اهل بیت علیهم السلام که مورد قبول اهل سنت عمری هستند توسط ابن عربی، جز حکایت از خباثت و ناصبی‌گری و دشمنی او با اهل بیت علیهم السلام چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟!


  • ۲۱ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۳۷
  • خادم المهدی

حدیث عرضه دین


شیخ صدوق رضوان الله علیه روایت کرده است«


حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِمْرَانَ رَضِیَ اَللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ اَلْعَظِیمِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِیِّ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَى سَیِّدِی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ اَلصَّادِقِ ع فَلَمَّا أَبْصَرَنِی قَالَ لِی مَرْحَباً بِکَ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِیُّنَا حَقّاً قَالَ فَقُلْتُ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَیْکَ دِینِی فَإِنْ کَانَ مَرْضِیّاً أَثْبُتُ عَلَیْهِ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ هَاتِ یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ فَقُلْتُ إِنِّی أَقُولُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ- لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ خَارِجٌ مِنَ اَلْحَدَّیْنِ حَدِّ اَلتَّعْطِیلِ [وَ حَدِّ اَلْإِبْطَالِ ] وَ حَدِّ اَلتَّشْبِیهِ وَ إِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْمٍ وَ لاَ صُورَةٍ وَ لاَ عَرَضٍ وَ لاَ جَوْهَرٍ بَلْ هُوَ مُجَسِّمُ اَلْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ اَلصُّوَرِ وَ خَالِقُ اَلْأَعْرَاضِ وَ اَلْجَوَاهِرِ وَ رَبُ‌ کُلِّ شَیْ‌ءٍ وَ مَالِکُهُ وَ جَاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ وَ إِنَّهُ حَکِیمٌ لاَ یَفْعَلُ اَلْقَبِیحَ وَ لاَ یُخِلُّ بِالْوَاجِبِ وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ اَلنَّبِیِّینَ فَلاَ نَبِیَّ بَعْدَهُ إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ وَ إِنَّ شَرِیعَتَهُ خَاتِمَةُ اَلشَّرَائِعِ لاَ شَرِیعَةَ بَعْدَهَا إِلَى یَوْمِ اَلْقِیَامَةِ وَ أَقُولُ‌ إِنَّ اَلْإِمَامَ وَ اَلْخَلِیفَةَ وَ والی وَلِیَّ اَلْأَمْرِ بَعْدَهُ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ ثُمَّ اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلْحُسَیْنُ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ ثُمَّ أَنْتَ یَا مَوْلاَیَ فَقَالَ ع وَ مِنْ بَعْدِی اَلْحَسَنُ اِبْنِی وَ کَیْفَ اَلنَّاسُ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَقُلْتُ وَ کَیْفَ ذَلِکَ یَا مَوْلاَیَ قَالَ ع لِأَنَّهُ لاَ یُرَى شَخْصُهُ وَ لاَ یَحِلُّ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى یَخْرُجَ فَیَمْلَأَ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً قَالَ فَقُلْتُ أَقْرَرْتُ وَ أَقُولُ إِنَّ وَلِیَّهُمْ وَلِیُّ اَللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اَللَّهِ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَةُ اَللَّهِ وَ مَعْصِیَتَهُمْ مَعْصِیَةُ اَللَّهِ وَ أَقُولُ إِنَ‌حَقٌّ وَ اَلْمُسَاءَلَةَ فِی اَلْقَبْرِ حَقٌّ وَ إِنَّ اَلْجَنَّةَ حَقٌّ وَ اَلنَّارَ حَقٌّ وَ اَلصِّرَاطَ حَقٌّ وَ اَلْمِیزَانَ حَقٌ‌ وَ أَنَّ اَلسََّاعَةَ آتِیَةٌ لاََ رَیْبَ فِیهََا وَ أَنَّ اَللََّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی اَلْقُبُورِوَ أَقُولُ إِنَّ اَلْفَرَائِضَ اَلْوَاجِبَةَ بَعْدَ اَلْوَلاَیَةِ اَلصَّلاَةُ وَ اَلزَّکَاةُ وَ اَلصَّوْمُ وَ اَلْحَجُّ وَ اَلْجِهَادُ وَ اَلْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیُ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ حُقُوقُ اَلْوَالِدَیْنِ فَقُلْتُ هَذَا دِینِی وَ مَذْهَبِی وَ عَقِیدَتِی وَ یَقِینِی قَدْ أَخْبَرْتُکَ بِهِ فَقَالَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ ع یَا أَبَا اَلْقَاسِمِ هَذَا وَ اَللَّهِ دِینُ اَللَّهِ اَلَّذِی اِرْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَیْهِ ثَبَّتَکَ اَللَّهُ‌ بِالْقَوْلِ اَلثََّابِتِ فِی اَلْحَیََاةِ اَلدُّنْیََا وَ فِی اَلْآخِرَةِ .


حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام گفت: بر مولای خود علی بن محمد (امام هادی علیه السلام) وارد شدم. چون نظر ایشان بر من افتاد، فرمود: خوش آمدی، اى ابو القاسم! به راستی، تو از دوستان حقیقی ما هستی. گفتم: ای پسر پیامبر ! میل دارم دینم را بر شما عرضه بدارم، که اگر مورد پسند بود، بر آن ثابت باشم تا به لقاى خداوند عز و جل برسم. امام علیه السلام فرمودند: عقائد خود را اظهار نما. گفتم: من معتقدم که خدای متعال، یکی است و چیزی مانند او نیست، و از دو حد ابطال و تشبیه، بیرون است. خداوند، جسم و صورت و عرض و جوهر نیست؛ بلکه اوست که اجسام را جسمیت داده و صورت‏‌ها را صورت بخشیده و اعراض و جواهر را آفریده است. او پروردگار همه چیز و مالک و آفریننده پدیده‌هاست، و [عقیده دارم که‏] محمد صلی الله علیه و آله بنده و فرستاده او، خاتم پیغمبران است و پس از ایشان تا روز قیامت، پیامبری نخواهد بود. شریعت ایشان، آخرین شرایع بوده و پس از او تا روز قیامت، دینی نخواهد آمد. عقیده من در باره امامت، این است که امام پس از پیامبر صلی الله علیه و آله امیر مومنان علی بن ابی طالب علیه السلام است و پس از او حسن و پس از وی حسین و سپس علی بن الحسین و سپس محمد بن علی و سپس جعفر بن محمد و سپس موسی بن جعفر و سپس علی بن موسی و سپس محمد بن علی علیهم السلام و پس از این‌ها، امام مفترض الطاعه، شما هستید. در این هنگام، امام هادى علیه السلام فرمودند: و پس از من، فرزندم حسن، امام است؛ لیکن مردم در باره امام پس از او، چه خواهند کرد؟ گفتم ای مولاى من! مگر جریان زندگی امام پس از او، از چه قرار است؟ فرمود: شخص امام بعد از فرزندم حسن، دیده نمی‌شود و بردن اسمش بر زبان‏‌ها ممنوع است تا آن گاه که [از پس پرده غیبت‏] بیرون بیاید و زمین را از عدل و داد پر نماید، همان طور که از ظلم و ستم پر شده است. گفتم: [به این امام غایب هم‏] اقرار دارم و نیز می‌گویم: دوست آنان، دوست خدا و دشمن آنان، دشمن خداست، طاعت آنان، طاعت خدا و نافرمانی از آنان، نافرمانی از خداست. من عقیده دارم که معراج، پرسش در قبر، بهشت، دوزخ ، صراط و میزان حقند، و روز قیامت خواهد آمد و در وجود آن شکی نیست و خداوند، همه مردگان را زنده خواهد کرد. نیز عقیده دارم که واجبات، پس از اعتقاد به ولایت (امامت)، عبارت‌اند از: نماز ، زکات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر. در این هنگام، امام هادى علیه السلام فرمودند: اى ابو القاسم ! به خدا سوگند، این [عقاید]، دین خداست که آن را براى بندگانش برگزیده است. پس بر آن، ثابت باش. خداوند، تو را بر طریق ثابت در زندگی دنیا و آخرت پایدار بدارد!


مصنفات الشیخ الصدوق، صفات الشیعة، حدیث ۶۸



پی نوشت: این حدیث یکی از مهم ترین احادیث عقاید است که شیعیان باید از آن پیروی کنند.

  • ۱۵ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۰۰
  • خادم المهدی

چاخان‌های عطار نیشابوری در کتاب تذکرة الاولیاء (قسمت اول)


عطار نیشابوری از بزرگان صوفیه و بت‌های آنان است که در مقابل مکتب اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته و عادت عجیبی در داستان‌سرایی و ساختن خزعبلات عجیب و غریب برای معجزه‌سازی برای اقطاب صوفیه دارد و این مهملات را به خصوص در کتاب تذکرة الاولیاء جمع‌آوری کرده است. او پس از ترکیب صنعتی و سنتی می‌نویسد:


نقلست که وقتی لشکر اسلام در روم ضعیف شده بود (یعنی بیش از دو قرن قبل از تولد بایزید بسطامی) و نزدیک بود که شکسته شوند از کفار، آوازی شنیدند که یا بایزید دریاب ! در حال از جانب خراسان آتشی بیامد چنان که هراسی در لشکر کفار افتاد و لشکر اسلام نصرت یافت !!!


تذکرة الاولیاء، تالیف عطار نیشابوری، صفحه ۱۴۶



قضاوت با شما

  • ۱۲ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۲۲
  • خادم المهدی