اثنی عشریه در نقد و رد صوفیه و فلاسفه و عرفان‌های کاذب

۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است


غزالی(از علمای بزرگ اهل سنت عمری و از بزرگان عرفان و تصوف) می‌گوید مقتل امام حسین نخوانید چون باعث بغض صحابه می‌شود !


یکی از حقایق مسلم تاریخ، نقش برخی از صحابه در شهادت امام حسین علیه السلام می‌باشد که کمتر به آن پرداخته شده است. از همین رو ابو حامد غزالی (از کبار علمای اهل سنت عمری) از آن جا که می‌دانسته برخی از صحابه‌ی جلیل القدر در نزد اهل سنت عمری از عوامل شهادت امام حسین علیه السلام بوده‌اند، خواندن روضه‌ی امام حسین را حرام می‌داند تا مبادا باعث بغض صحابه شود !


ابن حجر مکی می‌نویسد:


قَالَ الْغَزالِیّ وَغَیره وَیحرم على الْوَاعِظ وَغَیره رِوَایَة مقتل الْحُسَیْن وحکایاته وَمَا جرى بَین الصَّحَابَة من التشاجر والتخاصم فَإِنَّهُ یهیج على بغض الصَّحَابَة ….. 


غزالی و غیر از او گفته‌اند که بر واعظ و غیر واعظ حرام است که مقتل حسین و حکایاتش و آن چه بین صحابه رخ داده از مشاجراتشان و تخاصمشان را بیان کنند چون باعث بغض صحابه می‌شود …..


الصواعق المحرقة، تالیف ابن حجر مکی، جلد ۲، صفحه ۶۴۰، چاپ موسسه الرسالة



الله اکبر ! مگر برخی از صحابه در شهادت امام حسین علیه السلام چه نقشی داشته‌اند که برخی از علمای اهل سنت عمری از جمله غزالی دوست نداشته‌اند که ماجرای کربلا بیان گردد؟! آری، اگر مردم به مطالعه زوایا عاشورا و نقش افرادی که در آن نقش داشتند بپردازند به نقش افرادی که صحابه و عادل بهشتی می‌خواندند در شهادت سبط نبی اکرم صلی الله علیه و آله پی خواهند برد و از طرفی نقش غاصبین ولایت در هموار کردن بروز این جنایت برایشان روشن خواهد شد پس اینگونه است که سال‌ها عوامشان را در جهالت فکری نگاه داشته‌اند …


نکته‌ی جالب آن که وقتی ما به نسخه‌های خطی و قدیمی "الصواعق المحرقة" که این قول غزالی در آن نقل شده مراجعه می‌کنیم، به تحریفی عجیب و شنیع می‌رسیم ! تحریف آن است که اصل قول غزالی چنین بوده است:


قَالَ الْغَزالِیّ وَغَیره وَیحرم على الْوَاعِظ وَغَیره رِوَایَة مقتل الحسن الْحُسَیْن وحکایاته وَمَا جرى بَین الصَّحَابَة من التشاجر والتخاصم فَإِنَّهُ یهیج على بغض الصَّحَابَة والطعن فیهم .....


غزالی و غیر از او گفته‌اند که روایت مقتل [امام] حسن و [امام] حسین و آن چه که از مشاجره بین صحابه و تخاصم رخ داده است حرام می‌باشد چرا که موجب بغض صحابه و طعن به آنان می‌شود ...



این جاست که مشخص می‌گردد که اهل سقیفه خبیث به منظور پاک کردن رد پای "معاویه" و نقش وی در شهادت امام حسن علیه السلام عبارت "الحسن" را در چاپ‌های جدید حذف کرده‌اند تا مبادا زندیقی که دایی مومنین می‌خواندند زیر سوال رود !!!


امروز هم دجال‌های سقیفه مانند مولوی گرگیج و عبد الحمید به شدت با برگذاری روضه امام حسین علیه السلام در بین عوام اهل سنت عمری مخالفت می‌کنند چون می‌دانند باعث هدایت خیلی از عوامشان می‌شود؛ چنانچه می‌دانیم مرحوم ملا حسین کاشفی با نوشتن کتاب روضة الشهدا و ترویج روضه خوانی در بین اهل سنت عمری باعث شیعه شدن بسیاری از سنیان شرق ایران شد.


لعنت خدا بر دشمنان اهل بیت و کتمان کنندگان تاریخ


  • ۲۸ مهر ۹۷ ، ۰۱:۵۶
  • خادم المهدی


دیدگاه ملا محسن فیض کاشانی رضوان الله علیه در مورد ابن عربی


ملا محسن فیض یکی دیگر از سرزنش کنندگان ابن عربی است. وی که یکی از برجسته‌ترین دانشمندان شیعی است و در بسیاری از علوم متخصص و صاحب نظر و تألیفات است، سال‌ها جزو مدافعان و شارحان آثار ابن عربی بود؛ اما در اواخر عمر خویش از عقاید صوفیه برگشت و نادم شد و در رد آنان کتاب نوشت. اینک به یکی از نوشته‌های وی که در رد و طعن ابن عربی است توجه فرمایید:


شیخ اکبر اهل سنت، محی الدین ابن عربی است؛ او از پیشوایان صوفیه و از بزرگان اهل معرفتشان می‌باشد، در فتوحات می‌گوید: من از خدا نخواستم که امام زمانم را به من بشناساند، و اگر از خدا می‌خواستم به من می‌شناساند. ای صاحبان بصیرت عبرت بگیرید و بنگرید که چگونه خود را بی‌نیاز از شناختن امام علیه السلام دید حال آنکه حدیث مشهور بین همه علما که می‌گوید: «هر کس که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است» را شنیده بود، پس چگونه خدا او را مخذول و گمراه کرد و به خودش واگذاشت تا شیطان او را در زمین علوم سرگردان رهایش کرد. پس با وجود علم فراوان و دقت نظری که داشت و برخورداریش از سیر در زمینه حقایق و فهم نسبت به اسرار و دقایق، در هیچ یک از علوم اسلامی راه دقیق را نپیمود و به حتم و یقین به حدود آن دست نیافت. و در سخنانش مخالفت‌های رسوایی با شرع و تناقضات عقلی واضحی وجود دارد آن چنان مخالفت‌ها و تناقض‌هایی که کودکان به آن می‌خندند و زنان آن‌ها را به مسخره می‌گیرند. این حقیقت بر آنان که در تألیفات او خصوصا فتوحات و بالاخص ابواب اسرار عبادات تتبع کنند پنهان نمی‌ماند. سپس با ادعاهای گسترده‌اش در شناخت خدا و مشاهده معبود و همراهی با خدا با چشم شهود و اینکه به دور عرش گشته، و فنای در توحید و ... او را در شرایطی می‌بینی که دارای سخنان سخیف و احمقانه و بلند پروازی‌های متکبرانه و هذیان و خرافات در هم و بر هم و ضد و نقیض‌های تحیر آوری که جگر را پاره پاره می‌کند قرار دارد. گاه سخنانی به ثبات و مستقیم می‌گوید و گاهی مطالبش از آشیانه عنکبوت سست‌تر است. در کتاب‌ها و تصنیفاتش گفتارهای بی‌ادبانه نسبت به خداوند منزه وجود دارد که هیچ مسلمانی در هیچ موقعیتی راضی نمی‌شود به آن سخن گوید. او در ضمن کلماتی مزخرف و دیوانه‌وار که قلب‌ها را پریشان و عقل‌ها را وحشت زده و ذهن ها را متحیر می‌کند، گویا در نفسش از صور مجرده امور قبیحی را می‌بیند و گمان می‌کند حقیقت دارد و تلقی به قبول کرده و تصور می‌کند که آن‌ها حقیقت وصول به حق است. شاید عقلش به واسطه شدت ریاضت و گرسنگی مختل شده، و آنچه به خاطرش می‌آمده بدون تأمل به قلمش جاری می‌شده است.


ابن عربی از نگاهی دیگر، تألیف سید محسن طیب نیا، صفحه ۴۲۱-۴۲۲؛ به نقل از رساله بشارة الشیعة، تألیف فیض کاشانی، صفحه ۱۵۰-۱۵۲


  • ۲۳ مهر ۹۷ ، ۰۱:۲۹
  • خادم المهدی


رقاصی عارف واصل (!!) در مجلس عزای امام حسین علیه السلام !!!


اسماعیل دولابی گفته است:


«حاج هادی ابهری که در محبت اهل بیت علیهم السلام و خصوصاً امام حسین علیه السلام مجنون بود؛ گاهی اوقات در مجلس روضه‌ی امام حسین چنان عاشقانه روضه می‌خواند و گریه می‌کرد که همه را منقلب می‌کرد. وقتی همه خوب به گریه می‌افتادند و او مست می‌شد؛ به خودش می‌گفت: چرا گریه می‌کنی؟ گریه کار زن‌هاست. بعد دستمال ابریشمی یزدیش را از جیب در می‌آورد و در حالی که همه به شدت گریه می‌کردند، بلند می‌شد و خودش می‌رقصید».


مصباح الهدی (مجموعه سخنان دولابی)، تألیف مهدی طیب (شاگرد خاص دولابی)، صفحه ۳۰۵



رقص حرام با دستمال یزدی، آن هم در مجلس مصیبت خوانی امام حسین علیه السلام !!!


قضاوت بر عهده‌ی وجدان بیدار شیعیان !!!

  • ۲۱ مهر ۹۷ ، ۰۰:۴۷
  • خادم المهدی


صمدی آملی: نباید بدون وضو به بدن کافر و سگ و ... دست زد !!!


آقای صمدی آملی در شرح مراتب طهارت می‌نویسد:


قرآن به جز خوبی چیزی ندارد و لذا استخاره کردن این آقایان هم برداشته می‌شود (=استخاره کردن اشتباه است). حرف بسیار روشن است ولی چون ما به این سوی عالم عادت کرده‌ایم، دیر می‌توانیم حقایق را بیابیم. به عنوان مثال شما هم در قرآن کلمه «محمد رسول الله» را مشاهده می‌کنید … هم کلمه «کلب» (سگ) را! اما آیا کلمه کلب را می‌توانید بدون وضو دست بزنید؟ می‌بینید نمی‌شود. در هر دو صورت باید وضو داشته باشید. که فرمودند «الوضوء نور…» ... حتی اگر در قرآن اسم سگ و کافر و مشرک و منافق و شراب و امثال ذلک را مشاهده کردید، نباید به آنها بدون وضو دست بزنید. پس ابتدا باید نورانی شوید ، بعد به نور نزدیک شوید ... حال با این بیان آیا آن‌ها که به دست زدن کلمه‌ای در قرآن همچون «کافر»، که از چهار حروف «کاف» و «الف» و «فاء» و «راء» تشکیل شده، بدون طهارت اجازه نمی‌دهند، آیا به ما اجازه می‌دهند به بدن شخصی که در خارج وجود دارد و کافر است بدون وضو دست بزنیم ؟ می‌فرمایند: نخیر، باید باز هم وضو داشته باشید. ناگهان می‌بینی خداست دارد خدایی می‌کند و نظام الهی به بهترین شکل پیاده شده و ذره‌ای خلاف در آن وجود ندارد.


شرح مراتب طهارت، تألیف صمدی آملی، صفحه ۲۱۰-۲۱۱، چاپ انتشارات روح و ریحان



امان از تفسیر به رأی قرآن و قیاس‌های مضحک....

  • ۱۸ مهر ۹۷ ، ۰۰:۴۷
  • خادم المهدی


ابن عربی مقام امام علی را از خلفای غاصب ثلاثه پایین‌تر می‌داند


ابن عربی می‌گوید:


دیدم که در معراج مرتبه‌ی على (علیه السلام) پایین‌تر از ابو بکر و عمر و عثمان است و ابو بکر را در عرش دیدم، وقتی که برگشتم به على (علیه السلام) گفتم که چگونه تو در دنیا ادعا می‌کردی که از ایشان برتری، حال آنکه من دیدم تو از آنها پایین‌تری؟!


ابن عربی از نگاهی دیگر، تألیف سید محسن طیب نیا، صفحه ۴۰۷، چاپ انتشارات دلیل ما



پر واضح است کسی که اینگونه سخن بگوید ذره‌ای از عظمت مولانا علی بن ابی طالب علیهما السلام را درک نکرده است و از آنجا که امیر المومنین علیه السلام دروازه‌ی علم نبی صلی الله علیه و آله است، ابن عربی با انکار مقامات امام امیر المومنین علیه السلام تمام باب‌های معرفت را به سوی خود مسدود نموده است.

  • ۱۷ مهر ۹۷ ، ۰۱:۱۴
  • خادم المهدی


نظر علامه محمد تقی مجلسی قدس سره در مورد ابن سینا و فلاسفه


علامه محمد تقی مجلسی قدس الله روحه الشریف می‌نویسد:


اساس کتب فلاسفه مخالفت با شرع، و سبب گمراهی است و مدار کتب ضلالت ایشان بر مخالفت شرع شریف است و باعث گمراهی است حتی منطق، و ابو علی سینای ملعون را که شیخ و رئیس خود می‌دانند تا آخر عمر شراب تزهم می‌کرده و آن باعث مرض موتش شده، و در آخر شفا نوشته و خود مطالعه نموده‌ام که آنچه قبل از این تصنیف کرده‌ام همه باطل و غلط و سهو است.


رد مذهب حکماء، تألیف علامه محمد تقی مجلسی، صفحه ۷۳، انتشارات اعتقاد ما


  • ۱۵ مهر ۹۷ ، ۰۰:۳۲
  • خادم المهدی


اعتقاد به قدم عالم مساوی است با تکذیب انبیا


شیخ طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است:


قال الزندیق: من أی شیء خلق الله‏ الأشیاء؟ قال: من لاشیء. فقال: کیف یجیء من لا شیء شیء؟ قال: إن الأشیاء لا تخلو أن تکون خلقت من شیء أو من غیر شیء، فإن کانت خلقت من شیء کان معه فإنّ ذلک الشیء قدیم، والقدیم لا یکون حدیثاً ولا یفنی ولا یتغیر... .قال: فمن أین قالوا: إنّ الأشیاء أزلیة؟ قال: هذه مقالة قوم جحدوا مدبّر الأشیاء فکذبوا الرسل ومقالتهم والأنبیاء وما أنبأوا عنه، وسمّوا کتبهم أساطیر، و وضعوا لأنفسهم دیناً بآرائهم واستحسانهم... فلو کانت قدیمة أزلیة لم تتغیّر من حال إلی حال... وإنّ الأزلی لا تغیّره الأیّام ولا یأتی علیه الفناء.


زندیقی از امام صادق علیه السلام پرسید: خداوند اشیا را از چه چیزی آفریده است؟ امام علیه السلام فرمودند: آن‌ها را از چیزی نیافریده است. زندیق گفت: پس از کجا گفته‏‌اند که اشیا ازلی‌‏اند‌. امام علیه السلام فرمودند: این گفتار، اعتقاد کسانی است که وجود مدبر اشیا را انکار کرده‌‏اند، و رسولان خدا و گفتارشان را دروغ پندارند و پیغمبران و آنچه پیغام آرند دروغ دانند و کتب آن‌ها را افسانه‌های دیرین نامند، و برای خویشتن مذهبی بر اساس اندیشه‏‌ها و افکار خود بنا نهاده‌‏اند ...


الاحتجاج، تألیف علی بن ابی طالب طبرسی، جلد ۲، صفحه ۲۱۵-۲۱۶، چاپ دار الاسوة


  • ۱۴ مهر ۹۷ ، ۰۲:۴۲
  • خادم المهدی

ردی بر تجرد نفس ( قسمت اول)


فلاسفه به اصطلاح اسلامی برای اثبات تجرد نفس ادله‌ی ! متعددی ارائه کردند که در چندین بخش به نقد آن می‌پردازیم.


مصباح یزدی می‌نویسد:


ما گاهی چیزی را درک می‌کنیمم و پس از گذشتن سالیان درازی آن را به خاطر می‌آوریم. حال اگر فرض شود گه ادراکِ گذشته، اثر مادی خاصی در یکی از اندام‌های بدن بوده است، باید پس از گذشت ده‌ها سال، محو و دگرگون شده باشد، مخصوصاً با توجه به اینکه همه‌ی سلول‌های بدن در طول چند سال تغییر می‌یابند و حتی اگر سلول‌هایی زنده مانده باشند در اثر سوخت و ساز و جذب مواد غذایی جدید عوض شده‌اند، پس چگونه می‌توانیم همان صورت را عیناً به یاد آوریم یا صورت جدید را با آن مقایسه کنیم و مشابهت آن‌ها را دریابیم؟


باید از جناب مصباح پرسید منظورشان از اندام خاصی که مسئول حافظه است چیست؟ آیا منظورشان دست و پاست و یا مغز است؟ اگر منظورشان مغز است که سلول‌های مغزی غالبا در طول عمر نمی‌میرند، زنده می‌مانند، مگر اینکه شخصی مبتلا به Dementia زوال عقل شود. ضمنا، آن چیزی که سبب تشکیل و تثبیت حافظه و یادگیری می‌شود نه سلول‌های خاصی به تنهایی به نام نورون می‌باشد، بلکه ارتباطات بین نورون‌ها و یا سیناپس‌ها نقش کلیدی در این روند دارد به طوری که طبق قانون هب، سلول‌هایی که با هم شلیک می‌کنند با هم سیم کشی می‌شوند.


جای بسی تاسف است که طلاب بیچاره و مستضعف فکری امروزه این مطالب مهمل، غیرعلمی و عوامانه  را می‌خوانند و به عنوان وحی منزل و کاملا متقن به آن می‌نگرند ومخالفت و انتقاد با فلاسفه اسلامی را مخالفت با عقل و برهان تلقی می‌کنند.

 


۱- آموزش فلسفه، تألیف مصباح یزدی، جلد ۲، صفحه ۲۶۴

۲- Developmental Biology, Volume 3, Sinauer Associates, Incorporated Publishers, 2014 


Neuroscience: Exploring the Brain, 3rd Edition, by Mark F. Bear 


Fundamentals of Cognitive Neuroscience, Bernard J. Baars

  • ۱۰ مهر ۹۷ ، ۰۰:۴۱
  • خادم المهدی


حلاج در کلام ابو ریحان بیرونی دانشمند بزرگ اسلامی


حلاج مدعی دروغین مهدویت و الوهیت (خدایی)


ابو ریحان بیرونی در کتاب معروف خود در مورد حلاج می‌نویسد:


خروج حلاج: مردی متصوف از اهل فارس به نام حسین بن منصور حلاج ظهور کرد و در آغاز کار مردم را به مهدی دعوت نمود و گفت که او از طالقان دیلم ظهور خواهد کرد و از این رو حلاج را گرفتند و به مدینة السلام (بغداد) بردند و در زندان بیفکندند ولی حیله‌ای کرده چون مرغی که از قفس بگریزد از زندان گریخت.

این شخص مردی شعبده‌باز بود و با هر کس که رو به رو می‌شد موافق اعتقاد او سخن میراند و خود را به لطایف حیل بدو می‌چسبانید. سپس، ادعایش این شد که روح القدس در او حلول کرده و خود را خدا دانست و به اصحاب و پیروان خویش نامه‌هایی که معنون بدین عنوان بود بنگاشت: از هوهوی ازلی اول، فروغ درخشان لامع و اصل اصیل و حجت تمام حجت‌ها و رب الارباب و آفریننده سحاب و مشکات نور و رب طور که در هر صورتی منصور می‌شود به بنده خود فلان کس.

پیروان او نامه‌هایی را که به او می‌نوشتند چنین افتتاح می‌کردند: خداوندا از هر عیبی منزه هستی، ای ذات هر ذات و منتهای آخرین لذات یا عظیم یا کبیر گواهی می‌دهیم که آفریدگار قدیم و منیر هستی و در هر زمان و اوانی به صورتی جلوه کرده‌ای و در زمان ما به صورت حسین بن منصور جلوه‌گر شده‌ای. بنده کوچک تو که نیازمند و محتاج تو است و به تو پناه آورده و به سوی تو بازگشت و انابت نموده و بخشایشت را امیدوار است ای داننده غیب‌ها، چنین می‌گوید ...


آثار الباقیه، تألیف ابو ریحان بیرونی، با ترجمه فارسی اکبر دانا سرشت، صفحه ۳۱۷-۳۱۸، چاپ انتشارات امیر کبیر


  • ۰۷ مهر ۹۷ ، ۰۹:۲۲
  • خادم المهدی


مذمت بایزید بسطامی توسط امام جواد علیه السلام و نشان دادن معجزه‌های خود به او در خردسالی به اعتراف حافظ ابو نعیم عالم بزرگ صوفی و عمری مذهب


شیخ حر عاملی رضوان الله علیه نوشته است:


۷۹- و روى الحافظ أبو نعیم من علماء أهل السنة فی کتاب حلیة الأولیاء على ما وجدته منقولا عنه بخط بعض أصحابنا قال: حکى أبو یزید البسطامی قال: خرجت من بسطام قاصدا لزیارة البیت الحرام، فمررت بالشام إلى أن وصلت إلى دمشق، فلما کنت بالغوطة مررت بقریة من قراها، فرأیت فی القریة تلّ تراب، و علیه صبیّ رباعی السن یلعب بالتراب، فقلت فی نفسی: هذا صبی إن سلمت علیه لما یعرف السلام و إن ترکت السلام أخللت بالواجب، فأجمعت رأیی على أن أسلم علیه فسلمت علیه، فرفع رأسه إلیّ و قال: و الذی رفع السماء و بسط الأرض لو لا ما أمر اللّه به من ردّ السلام لما رددت علیک، استصغرت أمری و استحقرتنی لصغر سنی، علیک السلام و رحمة اللّه و برکاته و تحیاته و رضوانه، ثم قال: صدق اللّه وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها و سکت. فقلت: أو ردّوها فقال: ذاک فعل المقصر مثلک، فعلمت أنه من الأقطاب المؤیّدین فقال: یا بایزید ما أقدمک إلى الشام من مدینتک بسطام؟ فقلت: یا سیّدی قصدت بیت اللّه الحرام إلى أن قال: فنهض و قال: أعلى وضوء أنت؟ قلت: لا فقال: اتبعنی فتبعته قدر عشر خطا، فرأیت نهرا أعظم من الفرات، فجلس و جلست و توضأ أحسن وضوء و توضأت، و إذا قافلة مارة فتقدمت إلى واحد منهم و سألته عن النهر؟ فقال: هذا جیحون، فسکت ثم قال لی‌ الغلام: قم، فقمت معه و مشیت معه عشرین خطوة و إذا نحن على نهر أعظم من الفرات و جیحون، فقال لی: اجلس فجلست و مضى، فمرّ علیّ أناس فی مرکب لهم فسألتهم عن المکان الذی أنا فیه؟ فقالوا نیل مصر و بینک و بینها فرسخ أو دون فرسخ و مضوا، فما کان غیر ساعة إلا و صاحبی قد حضر و قال لی: قم قد عزم علینا، فقمت معه قدر عشرین خطوة فوصلنا عند غیبوبة الشمس إلى نخل کثیر و جلسنا، ثم قام و قال لی: امش فمشیت خلفه یسیرا و إذا نحن بالکعبة إلى أن قال: فسألت الرجل الذی فتح الکعبة فقال: هذا سیدی محمّد الجواد صلى اللّه علیه فقلت: اللّه أعلم حیث یجعل رسالاته.


ابو نعیم اصفهانی از علمای سنی (صوفی) در کتاب «حلیة الاولیاء» که من این روایت را به خط بعضی از شیعیان به نقل از او (ابو نعیم) یافته ام می گوید: بایزید بسطامی به رسم حکایت، اظهار داشت: از بسطام به قصد حج خانه ی خدا، بیرون آمدم؛ گذرم به سرزمین شام، افتاد و به شهر دمشق، رسیدم؛ وقتی در آن منطقه که بسان دره، از همه طرف در محاصره ی کوه هاست، به راه خود می رفتم، داخل یک روستا شدم و تلی از خاک، در برابر خود دیدم که کودکی تقریبا چهار ساله، بر روی آن سر گرم خاکبازی بود. با خود گفتم: اگر به این کودک سلام کنم، چه بسا معرفت لازم، نسبت به سلام را نداشته باشد و اگر سلام را ترک نمایم، در انجام وظیفه ی واجب خود، کوتاهی کرده ام و بالاخره تصمیم گرفتم سلام کنم و به او سلام دادم؛ پس کودک سرش را به طرف من بلند کرد و گفت: سوگند به آن کسی که آسمان را برافراشت و زمین را بگسترانید، هرگاه خدای متعال فرمان به دادن جواب سلام نداده بود، جواب سلامت را نمی دادم؛ کار مرا و مرا به خاطر کمی سن و سالم، کوچک شمردی! سلام و رحمت و برکات و تحیات و رضوان خدا بر تو باد! سپس افزود: راست گفت خدای متعال که «هر گاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید.» و سکوت کرد؛ ولی من دنباله ی آیه را خواندم که: «یا (حداقل) به همان گونه پاسخ گویید.»، او گفت: این ذیل این آیه، کار تقصیر کاری امثال شماست. پس دانستم که او کسی است که قطب و محور عالم و مورد تایید و حمایت الهی است؛ در همین حال رو کرد به من و گفت: ای ابا یزید! چه کاری تو را از زادگاهت بسطام، به شام کشانیده است؟ عرض کردم: سرور من! آهنگ خانه ی خدا دارم – تا اینکه راوی گفت: – بایزید گفت: سپس آن کودک برخاست و به من فرمود: آیا وضو داری؟ عرض کردم: نه؛ فرمود: با من بیا؛ حدود ده قدم، پشت سرش رفتم که رودخانه ای، بزرگتر از فرات را در برابر خود دیدم؛ حضرت نشست، من هم نشستم و به نیکوترین وجهی، وضو ساخت؛ من نیز وضو گرفتم؛ ناگهان کاروانی را در حال عبور مشاهده کردم؛ خود را به یکی از کاروانیان رساندم و پرسیدم: این رودخانه، کدام است؟ و او جواب داد: رود جیحون پس من ساکت ماندم. سپس آن کودک، به من فرمود: برخیز و من، با او بلند شدم و همراهش به راه افتادم و حدود بیست قدم با وی رفتم که ناگهان به رودخانه ای بزرگتر از فرات و جیحون رسیدیم و او به من فرمود: بنشین؛ من هم نشستم؛ مردمی، سواره بر من گذشتند و از آنها پرسیدم: اینجا کجاست؟ آنها گفتند: این رودخانه ی «نیل» در سرزمین مصر است و میان تو و شهر مصر، یک فرسنگ یا کمتر فاصله است؛ و کاروان رفت. بیشتر از ساعتی نگذشت که همراه و هم سفرم باز آمد و به من فرمود: برخیز که رخصت یافتیم؛ برخاستم و حدود بیست گام با او، راه سپردم که به هنگام غروب خورشید به نخلستان بزرگی رسیده، به استراحت پرداختیم؛ طولی نکشید که برخاست و فرمود: راه بیفت و اندکی پشت سرش رفتم که خودمان را در کعبه یافتم و… از کلید دار کعبه پرسیدم (این آقا کیست)؟ در جوابم گفت: این آقا و مولایم، امام جواد علیه السلام است. گفتم: خدای متعال بهتر (از هر کسی) می داند، رسالت های خود را در کجا قرار دهد.


اثبات الهداة، تالیف شیخ حر عاملی، جلد ۴، صفحه ۴۱۰-۴۱۱



پی نوشت: البته متاسفانه بایزید بسطامی با دیدن این معجزات و اعتراف بر بزرگی امام به راه راست هدایت نشد و بر مسلک باطل تصوف که در مقابل مکتب اهل بیت بود باقی ماند تا جایی که به گواه تاریخ (مراجعه شود به حدیقة الشیعة) به جعفر کذاب خدمت کرد.

  • ۰۵ مهر ۹۷ ، ۰۰:۱۵
  • خادم المهدی