اثنی عشریه در نقد و رد صوفیه و فلاسفه و عرفان‌های کاذب

۵ مطلب با موضوع «نقد مولوی» ثبت شده است

جعل حدیث و دفاع عطار نیشابوری و مولوی رومی از ابن ملجم لعنه الله قاتل امیر المومنین علیه السلام


عطار می‌گوید: ابن ملجم (لعنت الله علیه) از سر قضا و قدر امیر المومنین علی (علیه السلام) را کشت و از خودش اخیاری نداشت! امام علی بدون ابن ملجم وارد بهشت نمی‌شد! امام علی شیر حق است به او نمی‌توان ظلم کرد!


جبرگرایی یکی از بدترین انحرافات صوفیه است و آنان مروج این بدعت بنی امیه هستند که انسان هیچ اختیاری از خود ندارد و تنها آلت و انجام‌دهنده تقدیر است و از این انحراف نیز بارها برای تطهیر دشمنان اهل بیت علیهم السلام استفاده کرده‌اند همان طور که برای برای تطهیر حاکمان ظالم و فاسد و غاصب استفاده می‌کنند و از آنان پاداش می‌گیرند. عطار نیشابوری در شعری در منطق الطیر در بیت اول می‌گوید ابن ملجم از سر قضا و قدر که از پیش تعیین شده بوده امیر المومنین علیه السلام را ضربت زده و به شهادت رسانده:


چونک آن بدبخت آخر از قضا

ناگهان آن زخم زد بر مرتضی


می‌بینیم که عطار عمل ابن ملجم را از سر جبر و قضای الهی و نه اختیار ابن ملجم می‌داند. عطار در ادامه در مسیر قباحت‌زدایی از عمل ابن ملجم می‌گوید:


مرتضی را شربتی کردند راست 

مرتضا گفتا که خون‌ریزم کجاست


شربت او را ده نخست آنگه مرا 

زانک او خواهد بُدَن هم ره مرا


شربتش بردند او گفت اینت قهر 

حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر


مرتضا گفتا به حق کردگار 

گر بخوردی شربتم این نابکار


من همی ننهادمی بی او به هم 

پیش حق در جنت الماوی قدم


مرتضا را چون بکشت آن مرد زشت 

مرتضی بی او نمی‌شد در بهشت


عطار مدعی است که اگر ابن ملجم آن شربت را از علی علیه السلام گرفته و خورده بود، آن حضرت بدون ابن ملجم وارد بهشت نمی‌شد! و این البته بر خلاف همه مسلمات اسلامی و قرانی و شیعی در باره جنایتکاران تاریخ است. حتی در منابع اهل سنت عمری به روایت طبرانی و ابی یعلی که حتی ابن حجر مکی با آن همه دشمنی با تشیع، این روایت رو صحیح می‌داند از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است که آن حضرت خطاب به امیر المومنین علیه السلام فرمود: شقی‌ترین در میان امت‌های پیشین پی‌کننده شتر صالح بود و شقی‌ترین فرد در امت آخر الزمان قاتل توست. (المعجم الکبیر، تالیف طبرانی، جلد ۸، صفحه ۴۵، چاپ مکتبة ابن تیمیة و مسند ابی یعلی، جلد ۱، صفحه ۳۷۷-۳۷۸، چاپ دار الثقافة العربیة و الصواعق المحرقة، تالیف ابن حجر مکی، جلد ۲، صفحه ۳۶۲، چاپ موسسه الرسالة)


ابن عباس می‌گوید: ابن ملجم از نسل قدار پی‌کننده شتر صالح بود و ماجرای این دو یکی است. زیرا قدار در پی عشق زنی به نام رباب، شتر صالح را پی‌کرد و ابن ملجم هم به خاطر عشق به قطام امیر المومنین علیه السلام را کشت. (بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۴۲، صفحه ۲۳۷-۲۳۸، چاپ دار احیاء التراث العربی)


اما نکته قابل توجه‌تر و تکان‌دهنده در اشعار فوق الذکر عطار این است که او می‌خواهد با این افسانه‌سرایی اولین ظالم در حق محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین یعنی ابو بکر را تبرئه و تطهیر کند و مظلومیت امیر المومنین را انکار کند. ببینید:


بر عدو چون شفقتش چندین بود 

با چو صدیقیش هرگز کین بود؟


آنکه را چندین غم دشمن خورد 

با عتیقش دشمنی چون ظن برد


چند گویی مرتضی مظلوم بود 

و ز خلافت راندن محروم بود


چون علی شیر حق است و تاج سر 

ظلم نتوان کرد بر شیر ای پسر


منطق الطیر، تالیف عطار نیشابوری، صفحه ۳۳-۳۴، چاپ انتشارات کتابفروشی تهران



مولوی رومی نیز در مورد ابن ملجم داستان جعلی دیگری را از زبان حضرت علی علیه السلام نقل می‌کند و آن ملعون را آلت حق معرفی کرده که امیر المومنین علیه السلام به خود اجازه هر گونه اعتراض و طعن به این آلت حق و الهی نمی‌دهد چون اعتراض و طعن به عمل ابن ملجم، اعتراض و طعن به حق تعالی است و به این دلیل ابن ملجم بی‌گناه است (العیاذ بالله از این مزخرفات و جعلیات):


هیچ بغضی نیست در جانم ز تو

زانک این را من نمی‌دانم ز تو


آلت حقی تو فاعل دست حق

چون زنم بر آلت حق طعن و دق


ﻣﺜﻨﻮﯼ، تالیف مولوی، به تصحیح نیکسون، ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻭﻝ، صفحه ۱۷۰، چاپ انتشارات هرمس



نکته جالب اینکه این روایات جعلی که عطار و مولوی برای تطهیر ابن ملجم ملعون آورده‌اند در هیچ کتابی یافت نمی‌شود حتی کتب خوارج و نواصب!!!


این در حالی است که در روایات فراوان داریم که آن حضرت در آن دنیا نیز از ابن ملجم دادخواهی و شکایت می‌کند؛ به عنوان مثال نقل شده است که آخرین سخنی که امیر المومنین علیه السلام به امام حسن علیه السلام فرمود این بود: «ای فرزندم اگر از دنیا رفتم، ابن ملجم لعنه الله را به من ملحق کنید تا در نزد پروردگار جهانیان با او مخاصمه (دادخواهی) کنم.» (بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۴۲، صفحه ۲۵۴، چاپ دار احیاء التراث العربی)

  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۲۹
  • خادم المهدی


انحرافات اخلاقی شمس تبریزی و مولوی بلخی


شرم آور نیست؟


صوفی مشهور عبد الرحمن جامی در کتاب نفحات الانس از بزرگ ترین کتب صوفیه آورده است:


روزی مولانا شمس الدین (شمس تبریزی) از مولانا شاهدی (مفعول) زیبارو درخواست کرد. مولانا حرم (همسر) خود را در دست گرفته در میان آورد. (شمس تبریزی) فرمود که او خواهر جانی من است، نازنین پسری می.خواهم. (مولوی) فی الحال فرزند خود سلطان ولد را پیش آورد. شمس فرمود: حالیا اگر قدری شراب دست می‌داد ذوقی می‌کردیم. مولانا بیرون آمد و سبویی از محله جهودان پر کرده بیاورد.


نفحات الانس، تالیف عبد الرحمن جامی، صفحه ۲۹۷



آری صوفیان به قدری مرید و ذوب در قطب خویش هستند که اگر قطب از آن‌ها ناموسشان را هم بخواهد، فورا حاضر می‌کنند !!!

  • ۰۳ دی ۹۷ ، ۰۱:۰۵
  • خادم المهدی

دفاع مولوی رومی از عمر بن خطاب (قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها) و گستاخی و توهین به شیعیان


مولوی رومی در اشعار خود تعصب خود را به ولایت دشمنان اهل بیت علیهم السلام به وفور نشان داده است و بارها به شیعیان اهل بیت علیهم السلام اهانت کرده است (بر خلاف ادعای عده‌ای که مدعی تشیع وی هستند)؛ چنانچه در شعری می‌گوید:


این بیان اکنون چو خر بر یخ بماند


چون نشاید بر جهود انجیل خواند


کی توان با شیعه گفتن از عمر


کی توان بربط زدن در پیش کر


مثنوی، تألیف مولوی، تصحیح ریچارد نیکسون، صفحه ۴۷۷



ظریفی شیعه در پاسخ به مولوی می‌گوید:


می‌توان با شیعه گفتن از عمر


این نماند در دل وی مستتر


شیعه یعنی جان فدای فاطمه


فاطمه یعنی که لعنت بر عمر !!!

  • ۱۲ آذر ۹۷ ، ۰۰:۵۵
  • خادم المهدی

توهین مولوی رومی به عزاداران حسینی


بخش بسیت و سوم دفتر ششم مثنوی :


روز عاشورا همه اهل حلب

باب انطاکیه اندر تا به شب


گرد آید مرد و زن جمعی عظیم

ماتم آن خاندان دارد مقیم


ناله و نوحه کنند اندر بکا

شیعه عاشورا برای کربلا


بشمرند آن ظلمها و امتحان

کز یزید و شمر دید آن خاندان


نعره‌هاشان می‌رود در ویل و وشت

پر همی‌گردد همه صحرا و دشت


یک غریبی شاعری از ره رسید

روز عاشورا و آن افغان شنید


شهر را بگذاشت و آن سوی رای کرد

قصد جست و جوی آن هیهای کرد


پرس پرسان می‌شد اندر افتقاد

چیست این غم بر که این ماتم فتاد


این رئیس زفت باشد که بمرد

این چنین مجمع نباشد کار خرد


نام او و القاب او شرحم دهید

که غریبم من شما اهل دهید


چیست نام و پیشه و اوصاف او

تا بگویم مرثیه ز الطاف او


مرثیه سازم که مرد شاعرم

تا ازینجا برگ و لالنگی برم


آن یکی گفتش که هی دیوانه‌ای

تو نه‌ای شیعه عدو خانه‌ای


روز عاشورا نمی‌دانی که هست

ماتم جانی که از قرنی بهست


پیش مؤمن کی بود این غصه خوار

قدر عشق گوش عشق گوشوار


پیش مؤمن ماتم آن پاک‌روح

شهره‌تر باشد ز صد طوفان نوح



بخش بیست و چهارم دفتر ششم مثنوی :


گفت آری لیک کو دور یزید

کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید


چشم کوران آن خسارت را بدید

گوش کران آن حکایت را شنید


خفته بودستید تا اکنون شما

که کنون جامه دریدیت از عزا


پس عزا بر خود کنید ای خفتگان

زانک بد مرگیست این خواب گران


روح سلطانی ز زندانی بجست

جامه چه درانیم و چون خاییم دست


چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند

وقت شادی شد چو بشکستند بند


سوی شادروان دولت تاختند

کنده و زنجیر را انداختند


روز ملکست و گش و شاهنشهی

گر تو یک ذره ازیشان آگهی


ور نه‌ای آگه برو بر خود گری

زانک در انکار نقل و محشری


بر دل و دین خرابت نوحه کن

که نمی‌بیند جز این خاک کهن


ور همی‌بیند چرا نبود دلیر

پشتدار و جانسپار و چشم‌سیر


در رخت کو از می دین فرخی

گر بدیدی بحر کو کف سخی


آنک جو دید آب را نکند دریغ

خاصه آن کو دید آن دریا و میغ



مثنوی، تألیف مولوی، تصحیح ریچارد نیکسون، صفحه ۹۴۸-۹۴۹



مولوی در این شعر می‌گوید:


روز عاشورا که می‌شود مردم شیعه حلب زن و مرد جمعیتی عظیم درست می‌کنند و برای خاندان اهل بیت از صبح تا شب عزاداری و ناله نوحه می کنند و آن ظلم‌هایی که یزید و شمر در حق اهل بیت کردند را بیان می‌کنند؛ در حدی که عزاداریشان تمام دشت و صحرا را هم پر می‌کند.

شاعر غریبه‌ای به شهر رسید و روز عاشورا و آن عزاداری ها را دید. در شهر در مورد عاشورا تحقیق کرد و پرسید:

این غم چیست که چنین ماتمی راه انداختید ؛ یک فرد بزرگی مرد اما این عزاداری کار انسان های خردمند نیست ؛ مگه چکاره بود؟! (با تمسخر می‌گوید) نام و کراماتش را بگویید که من مردی شاعرم و مرثیه سازم.


مردم حلب که از این توهین و تمسخر عصبانی شدند گفتند:

ای دیوانه تو دشمن شیعه هستی، روز عاشورا نمی‌دانی که چه روزی است ماتم و غمی جانسوزی دارد که از صد سال بالاتر است. نزد مومن مگر می‌شود این ماتم کوچک و خوار باشد؟ قدر عشق را فقط عاشق می‌داند. نزد مومن غم و عزای آن روح پاک (امام حسین علیه السلام) از صد طوفان نوح عظیم‌تر و بزرگ تر است.


شاعر آگاه (که خود مولوی است) با طعن و تمسخر پاسخ می‌دهد:


آری ولی یزید کجاست؟ این غم کی به این جا رسید؟  شما کورها آن بلا را ندیدید و شما کرها فقط حکایتش را شنیدید!!! شما خوابید!!! اکنون حالا که عزاداری می‌کنید بر خود عزادارای کنید ای مردم احمق که این حماقت بد مرگی است!!! امروز روح بزرگی (امام حسین) از زندان دنیا گریخت و به خدا رسید و چون ایشان بزرگ و سرور دین بودند امروز وقت شادی است نه عزا!!!

شما اگر ذره ای آگاهی داشتید امروز را جشن می‌گرفتید.

بروید بر دین و دل خرابتان گریه کنید...


خلاصه داستان: مولوی عاشورا را روز جشن و شادی می‌داند چون در این روز امام حسین به خدا رسید و گریه را  به حال عزاداران واجب می‌داند!!!


این در حالی است که رسول الله و اهل بیت صلوات الله علیهم چیز دیگری فرموده‌اند:


امام رضا علیه السلام فرمود: هر گاه ماه محرم فرا می‌رسید، پدرم (موسی بن جعفر علیه السلام) دیگر خندان دیده نمی‌شد و غم و افسردگی بر او غلبه می‌یافت تا آن که ده روز از محرم می‌گذشت، روز دهم محرم که می‌شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. (امالی صدوق، صفحه ۱۱۱)


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است، مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمت های بهشتی مژده داده می‌شود. (بحار الانوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۹۳)


امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس که عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه‌اش باشد، خداوند روز قیامت را برای او روز شادی و سرور قرار می‌دهد. (بحار الانوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۸۴)


امام صادق علیه السلام به جعفر بن عفان فرمود: هیچ کس نیست که درباره حسین علیه السلام شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب می کند و او را می‌آمرزد. (رجال شیخ طوسی، صفحه ۲۸۹)


حضرت حسین بن علی علیهما السلام فرمود: چشمان هر کس که در مصیبت‌های ما قطره‌ای اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جای می‌دهد. (احقاق الحق، جلد ۵، صفحه ۵۲۳)


امام سجاد علیه السلام فرمود: من هرگز شهادت فرزندان فاطمه علیها السلام را به یاد نیاوردم، مگر آنکه به  خاطر آن، چشمانم اشکبار گشت. (بحار الانوار، جلد ۴۶، صفحه ۱۰۹)


حتی احمد بن حنبل از ائمه اهل سقیفه هم حدیثی با همین مضامین با سند صحیح نقل می‌کند: احمد بن اسرائیل گوید: در کتاب احمد بن محمد بن حنبل با دست خط خودش دیدم که اسود بن عامر (ابو عبد الرحمن) از ربیع بن منذر نقل کرد که پدرش گفته: حسین بن علی (علیهما السلام) همیشه می‌فرمود:  هر کس چشمانش برای ما پر اشک شود و یا یک قطره اشک برای ما بریزد خداوند او را در بهشت جای خواهد داد. (فضائل الصحابة، احمد بن حنبل، صفحه ۸۴۱-۸۴۲، حدیث ۱۱۱۵۴)


و بسیار احادیث دیگر از رسول الله و اهل بیت پاکش صلوات الله علیهم بر لزوم و ثواب گریه بر مصائب امام حسین علیه السلام که اگر همه را ذکر کنیم کتابی می‌شود.


آیا بزرگداشت و تبلیغ و ترویج مولوی خیانت به اهل بیت نیست که روز عاشورا را روز ماتم می‌دانستند و در این روز به گریه می‌افتادند؟

آیا نعوذ بالله به حال پیامبر و اهل بیت باید گریست؟


چه زیبا در زیارت عاشورا می خوانیم که :


وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ.


و این روز روزى است که شادمان شدند به این روز دودمان زیاد و دودمان مروان بخاطر کشتنشان حضرت حسین صلوات الله علیه را ...

  • ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۰۲:۱۴
  • خادم المهدی

تحریف غدیر و معنای مولا توسط مولوی رومی !!!


اعتقاد مسلم و قاطع مذهب ناجیه اهل بیت علیهم السلام این است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به دستور خداوند عز و جل امیر المومنین علیه السلام را در روز غدیر به عنوان مولا و سرپرست مومنین تعیین کردند چنانچه طبق کتب شیعه و اهل سنت عمری خداوند در آیه ابلاغ به حضرت پیامبر می‌فرماید اگر ولایت را ابلاغ نکند رسالتش ناقص خواهد بود؛ اما مولوی بلخی رومی به مانند سایر مخالفین اهل بیت علیهم السلام، نه تنها مولا را به معنی دوست می‌گیرد بلکه اصل واقعه ابلاغ توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله را نه دستور خدا بلکه اجتهاد شخصی ایشان می‌داند و می‌گوید:


زین سبب پیغمبر ⬅️ با اجتهاد ➡️

نام خود و آن علی مولا نهاد

گفت هر کاو را منم مولا و ⬅️ دوست ➡️

این عم من علی مولای اوست


مثنوی، تألیف مولوی، به تصحیح نیکسون، صفحه ۱۱۰۵


  • ۲۵ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۰۷
  • خادم المهدی