حلاج در کلام ابو ریحان بیرونی دانشمند بزرگ اسلامی
حلاج در کلام ابو ریحان بیرونی دانشمند بزرگ اسلامی
حلاج مدعی دروغین مهدویت و الوهیت (خدایی)
ابو ریحان بیرونی در کتاب معروف خود در مورد حلاج مینویسد:
خروج حلاج: مردی متصوف از اهل فارس به نام حسین بن منصور حلاج ظهور کرد و در آغاز کار مردم را به مهدی دعوت نمود و گفت که او از طالقان دیلم ظهور خواهد کرد و از این رو حلاج را گرفتند و به مدینة السلام (بغداد) بردند و در زندان بیفکندند ولی حیلهای کرده چون مرغی که از قفس بگریزد از زندان گریخت.
این شخص مردی شعبدهباز بود و با هر کس که رو به رو میشد موافق اعتقاد او سخن میراند و خود را به لطایف حیل بدو میچسبانید. سپس، ادعایش این شد که روح القدس در او حلول کرده و خود را خدا دانست و به اصحاب و پیروان خویش نامههایی که معنون بدین عنوان بود بنگاشت: از هوهوی ازلی اول، فروغ درخشان لامع و اصل اصیل و حجت تمام حجتها و رب الارباب و آفریننده سحاب و مشکات نور و رب طور که در هر صورتی منصور میشود به بنده خود فلان کس.
پیروان او نامههایی را که به او مینوشتند چنین افتتاح میکردند: خداوندا از هر عیبی منزه هستی، ای ذات هر ذات و منتهای آخرین لذات یا عظیم یا کبیر گواهی میدهیم که آفریدگار قدیم و منیر هستی و در هر زمان و اوانی به صورتی جلوه کردهای و در زمان ما به صورت حسین بن منصور جلوهگر شدهای. بنده کوچک تو که نیازمند و محتاج تو است و به تو پناه آورده و به سوی تو بازگشت و انابت نموده و بخشایشت را امیدوار است ای داننده غیبها، چنین میگوید ...
آثار الباقیه، تألیف ابو ریحان بیرونی، با ترجمه فارسی اکبر دانا سرشت، صفحه ۳۱۷-۳۱۸، چاپ انتشارات امیر کبیر