اثنی عشریه در نقد و رد صوفیه و فلاسفه و عرفان‌های کاذب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احادیث رد صوفیه» ثبت شده است


لعن فرشتگان آسمان‌ها و زمین بر صوفیه


علمای شیعه همچون شیخ طوسی، شیخ طبرسی، ورام بن ابی فراس و ... رحمت الله علیهم روایت کرده‌اند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در قسمتی از وصایای خود به حضرت ابی ذر علیه السلام فرمودند:


یا أبا ذر یکون فی آخر الزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم، یرون أن لهم الفضل بذلک على غیرهم؛ أولئک یلعنهم أهل السموات و الأرض. 


ای ابی ذر در آینده قومی خواهد آمد که در تابستان و زمستان لباس پشم (صوف) می‌پوشند و با این کار خود را از دیگران برتر می‌دانند، و فرشتگان آسمان‌ها و زمین به آن‌ها لعنت می‌فرستند.


الامالی، تالیف شیخ طوسی، مجلس ۱۹، حدیث ۱، صفحه ۵۳۹، چاپ موسسه البعثة



مکارم الاخلاق، تالیف شیخ طبرسی، جلد ۲، حدیث ۲۶۶۱، صفحه ۳۸۱، چاپ موسسه النشر الاسلامی



تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، تالیف ورام بن ابی فراس، صفحه ۳۱۴، چاپ مکتبة الحیدریة



بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی رضوان الله علیه، جلد ۷۴، حدیث ۳، صفحه ۹۱، چاپ دار احیاء التراث العربی



حدیقة الشیعة، تالیف مقدس اردبیلی، جلد ۲، صفحه ۷۴۸، چاپ انتشارات انصاریان



وسائل الشیعة، تالیف شیخ حر عاملی، جلد ۵، صفحه ۳۵، حدیث ۵۸۲۸، چاپ موسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث



سفینة البحار، تالیف شیخ عباس قمی، جلد ۳، صفحه ۱۴۳، چاپ مجمع البحوث الاسلامیة



مستدرک سفینة البحار، تالیف علامه نمازی شاهرودی، جلد ۶، صفحه ۳۹۸، چاپ موسسه النشر الاسلامی



عین الحیات، تالیف علامه مجلسی، جلد ۲، صفحه ۴۵۴، انتشارات انوار الهدی



شرح روایت توسط علامه مجلسی قدس سره:


بدان که چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله به وحی الهی بر جمیع علوم آینده و رموز غیبیه مطلع‌اند، و بیان مدح تواضع و شکستگی و شالپوشی نمودند، و می‌دانستند که جمعی از اصحاب بدعت و ضلالت بعد از آن حضرت به هم خواهند رسید که در این لباس به تزویر و مکر مردم را فریب دهند، لهذا متصل به آن فرمودند که: جماعتی به هم خواهند رسید که علامت ایشان این است که به چنین لباسی ممتاز خواهند بود؛ آن گروه ملعون‌اند، تا مردم فریب ایشان را نخورند. و به غیر فرقه ضاله مبتدعه صوفیه، دیگر کسی این علامت را ندارد. و این یکی از معجزات عظیمه حضرت رسالت پناهی است که از وجود ایشان خبر داده‌اند و سخن را در مذمت ایشان مقرون به اعجاز ساخته‌اند که کسی را شبهه در حقیت این کلام معجز نظام نماند، و هر که با وجود این آیه بینه انکار نماید به لعنت خدا و رسول گرفتار گردد. و آنچه حضرت فرموده‌اند از پشمپوشی، منشا لعن ایشان همین نیست؛ بلکه چون آن جناب به وحی الهی می‌دانسته‌اند که ایشان شرع آن حضرت را باطل خواهند کرد، و اساس دین آن حضرت را خراب خواهند کرد، و در عقاید به کفر و زندقه قائل خواهند شد، و در اعمال، ترک عبادات الهی کرده به مخترعات بدعت‌های خود عمل نموده و مردم را از عبادت بازخواهند داشت، لعن ایشان فرموده، و این هیئت و لباس را علامتی برای ایشان بیان فرموده که به آن علامت ایشان را بشناسند. ای عزیز اگر عصابه (سربند) عصبیت از دیده بگشایی و به عین انصاف نظر نمایی، همین فقره که در این حدیث شریف وارد شده است، براى ظهور بطلان طایفه مبتدعه صوفیه کافی است، قطع نظر از احادیث بسیار که صریحا و ضمنا بر بطلان اطوار و اعمال ایشان و مذمت مشایخ و اکابر ایشان وارد شده است. و اکثر قدما و متاخرین علمای شیعه رضوان الله علیهم مذمت ایشان کرده‌اند، و بعضی کتاب‌ها بر رد ایشان نوشته‌اند، مثل: علی بن بابویه که نامه‌ها به حضرت صاحب الامر علیه السلام می‌نوشته و جواب او می‌رسیده، و فرزند سعادتمندش محمد بن بابویه که رئیس محدثین شیعه است، و مثل شیخ مفید که عماد مذهب شیعه بوده، و اکثر محدثین و فضلای نامدار از شاگردان اویند، و توقیع حضرت صاحب الامر علیه السلام برای او بیرون آمده مشتمل بر مدح او، و او کتابی مبسوط بر رد ایشان نوشته، و مثل شیخ طوسی که بزرگ طایفه شیعه است، و اکثر احادیث شیعه به او منسوب است. و مثل علامه حلی رحمه الله که در علم و فضل مشهور آفاق است، و مثل شیخ علی در کتاب مطاعن مجرمیه، و فرزند او شیخ حسن در کتاب عمدة المقال، و شیخ عالی قدر جعفر بن محمد دوریستی در کتاب اعتقاد و ابن حمزه در چند کتاب، و سید مرتضی رازی در چند کتاب، زبدة العلماء و المتورعین مولانا احمد اردبیلی قدس الله ارواحهم و شکر الله مساعیهم، و غیر ایشان از علمای شیعه رضوان الله علیهم، و ذکر سخنان این فضلاء عظیم الشان، و اخباری که در این مطلب ایراد نموده‌اند، موجب تطویل مقال است ان شا الله کتابی علاحده در این مطلب نوشته می‌شود.


عین الحیات، تالیف علامه مجلسی، جلد ۲، صفحه ۴۵۴-۴۵۶، انتشارات انوار الهدی






  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۳۴
  • خادم المهدی


جعل حدیث و تکفیر غیرمعتقدین به جبرگرایی توسط شبستری صوفی بزرگ


شبستری از ارکان صوفیه می‌گوید:


هر آنکس را که مذهب غیر جبر است / نبی فرمود کو مانند گبر (کافر) است !!!


گلشن راز، تالیف شبستری، صفحه ۵۹



این در حالی است که بر خلاف حدیث جعلی که این صوفی جعل کرده است، از نظر معصومین پیروان جبر خود کافر هستند؛ چنانچه شیخ صدوق رضوان الله علیه روایت کرده است که امام رضا علیه السلام فرمودند:


بِالتَّشْبِیهِ وَ الْجَبْرِ فَهُوَ کَافِرٌ مُشْرِکٌ وَ نَحْنُ مِنْهُ بِرَاءٌ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة.


هر کس به تشبیه و جبر اعتقاد داشته باشد کافر و مشرک است، و ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.


التوحید، تألیف شیخ صدوق، صفحه ۳۶۴



قضاوت با شما


  • ۲۳ آبان ۹۷ ، ۰۰:۴۲
  • خادم المهدی


مذمت بایزید بسطامی توسط امام جواد علیه السلام و نشان دادن معجزه‌های خود به او در خردسالی به اعتراف حافظ ابو نعیم عالم بزرگ صوفی و عمری مذهب


شیخ حر عاملی رضوان الله علیه نوشته است:


۷۹- و روى الحافظ أبو نعیم من علماء أهل السنة فی کتاب حلیة الأولیاء على ما وجدته منقولا عنه بخط بعض أصحابنا قال: حکى أبو یزید البسطامی قال: خرجت من بسطام قاصدا لزیارة البیت الحرام، فمررت بالشام إلى أن وصلت إلى دمشق، فلما کنت بالغوطة مررت بقریة من قراها، فرأیت فی القریة تلّ تراب، و علیه صبیّ رباعی السن یلعب بالتراب، فقلت فی نفسی: هذا صبی إن سلمت علیه لما یعرف السلام و إن ترکت السلام أخللت بالواجب، فأجمعت رأیی على أن أسلم علیه فسلمت علیه، فرفع رأسه إلیّ و قال: و الذی رفع السماء و بسط الأرض لو لا ما أمر اللّه به من ردّ السلام لما رددت علیک، استصغرت أمری و استحقرتنی لصغر سنی، علیک السلام و رحمة اللّه و برکاته و تحیاته و رضوانه، ثم قال: صدق اللّه وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها و سکت. فقلت: أو ردّوها فقال: ذاک فعل المقصر مثلک، فعلمت أنه من الأقطاب المؤیّدین فقال: یا بایزید ما أقدمک إلى الشام من مدینتک بسطام؟ فقلت: یا سیّدی قصدت بیت اللّه الحرام إلى أن قال: فنهض و قال: أعلى وضوء أنت؟ قلت: لا فقال: اتبعنی فتبعته قدر عشر خطا، فرأیت نهرا أعظم من الفرات، فجلس و جلست و توضأ أحسن وضوء و توضأت، و إذا قافلة مارة فتقدمت إلى واحد منهم و سألته عن النهر؟ فقال: هذا جیحون، فسکت ثم قال لی‌ الغلام: قم، فقمت معه و مشیت معه عشرین خطوة و إذا نحن على نهر أعظم من الفرات و جیحون، فقال لی: اجلس فجلست و مضى، فمرّ علیّ أناس فی مرکب لهم فسألتهم عن المکان الذی أنا فیه؟ فقالوا نیل مصر و بینک و بینها فرسخ أو دون فرسخ و مضوا، فما کان غیر ساعة إلا و صاحبی قد حضر و قال لی: قم قد عزم علینا، فقمت معه قدر عشرین خطوة فوصلنا عند غیبوبة الشمس إلى نخل کثیر و جلسنا، ثم قام و قال لی: امش فمشیت خلفه یسیرا و إذا نحن بالکعبة إلى أن قال: فسألت الرجل الذی فتح الکعبة فقال: هذا سیدی محمّد الجواد صلى اللّه علیه فقلت: اللّه أعلم حیث یجعل رسالاته.


ابو نعیم اصفهانی از علمای سنی (صوفی) در کتاب «حلیة الاولیاء» که من این روایت را به خط بعضی از شیعیان به نقل از او (ابو نعیم) یافته ام می گوید: بایزید بسطامی به رسم حکایت، اظهار داشت: از بسطام به قصد حج خانه ی خدا، بیرون آمدم؛ گذرم به سرزمین شام، افتاد و به شهر دمشق، رسیدم؛ وقتی در آن منطقه که بسان دره، از همه طرف در محاصره ی کوه هاست، به راه خود می رفتم، داخل یک روستا شدم و تلی از خاک، در برابر خود دیدم که کودکی تقریبا چهار ساله، بر روی آن سر گرم خاکبازی بود. با خود گفتم: اگر به این کودک سلام کنم، چه بسا معرفت لازم، نسبت به سلام را نداشته باشد و اگر سلام را ترک نمایم، در انجام وظیفه ی واجب خود، کوتاهی کرده ام و بالاخره تصمیم گرفتم سلام کنم و به او سلام دادم؛ پس کودک سرش را به طرف من بلند کرد و گفت: سوگند به آن کسی که آسمان را برافراشت و زمین را بگسترانید، هرگاه خدای متعال فرمان به دادن جواب سلام نداده بود، جواب سلامت را نمی دادم؛ کار مرا و مرا به خاطر کمی سن و سالم، کوچک شمردی! سلام و رحمت و برکات و تحیات و رضوان خدا بر تو باد! سپس افزود: راست گفت خدای متعال که «هر گاه به شما تحیت گویند، پاسخ آن را بهتر از آن بدهید.» و سکوت کرد؛ ولی من دنباله ی آیه را خواندم که: «یا (حداقل) به همان گونه پاسخ گویید.»، او گفت: این ذیل این آیه، کار تقصیر کاری امثال شماست. پس دانستم که او کسی است که قطب و محور عالم و مورد تایید و حمایت الهی است؛ در همین حال رو کرد به من و گفت: ای ابا یزید! چه کاری تو را از زادگاهت بسطام، به شام کشانیده است؟ عرض کردم: سرور من! آهنگ خانه ی خدا دارم – تا اینکه راوی گفت: – بایزید گفت: سپس آن کودک برخاست و به من فرمود: آیا وضو داری؟ عرض کردم: نه؛ فرمود: با من بیا؛ حدود ده قدم، پشت سرش رفتم که رودخانه ای، بزرگتر از فرات را در برابر خود دیدم؛ حضرت نشست، من هم نشستم و به نیکوترین وجهی، وضو ساخت؛ من نیز وضو گرفتم؛ ناگهان کاروانی را در حال عبور مشاهده کردم؛ خود را به یکی از کاروانیان رساندم و پرسیدم: این رودخانه، کدام است؟ و او جواب داد: رود جیحون پس من ساکت ماندم. سپس آن کودک، به من فرمود: برخیز و من، با او بلند شدم و همراهش به راه افتادم و حدود بیست قدم با وی رفتم که ناگهان به رودخانه ای بزرگتر از فرات و جیحون رسیدیم و او به من فرمود: بنشین؛ من هم نشستم؛ مردمی، سواره بر من گذشتند و از آنها پرسیدم: اینجا کجاست؟ آنها گفتند: این رودخانه ی «نیل» در سرزمین مصر است و میان تو و شهر مصر، یک فرسنگ یا کمتر فاصله است؛ و کاروان رفت. بیشتر از ساعتی نگذشت که همراه و هم سفرم باز آمد و به من فرمود: برخیز که رخصت یافتیم؛ برخاستم و حدود بیست گام با او، راه سپردم که به هنگام غروب خورشید به نخلستان بزرگی رسیده، به استراحت پرداختیم؛ طولی نکشید که برخاست و فرمود: راه بیفت و اندکی پشت سرش رفتم که خودمان را در کعبه یافتم و… از کلید دار کعبه پرسیدم (این آقا کیست)؟ در جوابم گفت: این آقا و مولایم، امام جواد علیه السلام است. گفتم: خدای متعال بهتر (از هر کسی) می داند، رسالت های خود را در کجا قرار دهد.


اثبات الهداة، تالیف شیخ حر عاملی، جلد ۴، صفحه ۴۱۰-۴۱۱



پی نوشت: البته متاسفانه بایزید بسطامی با دیدن این معجزات و اعتراف بر بزرگی امام به راه راست هدایت نشد و بر مسلک باطل تصوف که در مقابل مکتب اهل بیت بود باقی ماند تا جایی که به گواه تاریخ (مراجعه شود به حدیقة الشیعة) به جعفر کذاب خدمت کرد.

  • ۰۵ مهر ۹۷ ، ۰۰:۱۵
  • خادم المهدی