اثنی عشریه در نقد و رد صوفیه و فلاسفه و عرفان‌های کاذب

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دشمنی صوفیه با اهل بیت» ثبت شده است

جعل حدیث و دفاع عطار نیشابوری و مولوی رومی از ابن ملجم لعنه الله قاتل امیر المومنین علیه السلام


عطار می‌گوید: ابن ملجم (لعنت الله علیه) از سر قضا و قدر امیر المومنین علی (علیه السلام) را کشت و از خودش اخیاری نداشت! امام علی بدون ابن ملجم وارد بهشت نمی‌شد! امام علی شیر حق است به او نمی‌توان ظلم کرد!


جبرگرایی یکی از بدترین انحرافات صوفیه است و آنان مروج این بدعت بنی امیه هستند که انسان هیچ اختیاری از خود ندارد و تنها آلت و انجام‌دهنده تقدیر است و از این انحراف نیز بارها برای تطهیر دشمنان اهل بیت علیهم السلام استفاده کرده‌اند همان طور که برای برای تطهیر حاکمان ظالم و فاسد و غاصب استفاده می‌کنند و از آنان پاداش می‌گیرند. عطار نیشابوری در شعری در منطق الطیر در بیت اول می‌گوید ابن ملجم از سر قضا و قدر که از پیش تعیین شده بوده امیر المومنین علیه السلام را ضربت زده و به شهادت رسانده:


چونک آن بدبخت آخر از قضا

ناگهان آن زخم زد بر مرتضی


می‌بینیم که عطار عمل ابن ملجم را از سر جبر و قضای الهی و نه اختیار ابن ملجم می‌داند. عطار در ادامه در مسیر قباحت‌زدایی از عمل ابن ملجم می‌گوید:


مرتضی را شربتی کردند راست 

مرتضا گفتا که خون‌ریزم کجاست


شربت او را ده نخست آنگه مرا 

زانک او خواهد بُدَن هم ره مرا


شربتش بردند او گفت اینت قهر 

حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر


مرتضا گفتا به حق کردگار 

گر بخوردی شربتم این نابکار


من همی ننهادمی بی او به هم 

پیش حق در جنت الماوی قدم


مرتضا را چون بکشت آن مرد زشت 

مرتضی بی او نمی‌شد در بهشت


عطار مدعی است که اگر ابن ملجم آن شربت را از علی علیه السلام گرفته و خورده بود، آن حضرت بدون ابن ملجم وارد بهشت نمی‌شد! و این البته بر خلاف همه مسلمات اسلامی و قرانی و شیعی در باره جنایتکاران تاریخ است. حتی در منابع اهل سنت عمری به روایت طبرانی و ابی یعلی که حتی ابن حجر مکی با آن همه دشمنی با تشیع، این روایت رو صحیح می‌داند از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است که آن حضرت خطاب به امیر المومنین علیه السلام فرمود: شقی‌ترین در میان امت‌های پیشین پی‌کننده شتر صالح بود و شقی‌ترین فرد در امت آخر الزمان قاتل توست. (المعجم الکبیر، تالیف طبرانی، جلد ۸، صفحه ۴۵، چاپ مکتبة ابن تیمیة و مسند ابی یعلی، جلد ۱، صفحه ۳۷۷-۳۷۸، چاپ دار الثقافة العربیة و الصواعق المحرقة، تالیف ابن حجر مکی، جلد ۲، صفحه ۳۶۲، چاپ موسسه الرسالة)


ابن عباس می‌گوید: ابن ملجم از نسل قدار پی‌کننده شتر صالح بود و ماجرای این دو یکی است. زیرا قدار در پی عشق زنی به نام رباب، شتر صالح را پی‌کرد و ابن ملجم هم به خاطر عشق به قطام امیر المومنین علیه السلام را کشت. (بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۴۲، صفحه ۲۳۷-۲۳۸، چاپ دار احیاء التراث العربی)


اما نکته قابل توجه‌تر و تکان‌دهنده در اشعار فوق الذکر عطار این است که او می‌خواهد با این افسانه‌سرایی اولین ظالم در حق محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین یعنی ابو بکر را تبرئه و تطهیر کند و مظلومیت امیر المومنین را انکار کند. ببینید:


بر عدو چون شفقتش چندین بود 

با چو صدیقیش هرگز کین بود؟


آنکه را چندین غم دشمن خورد 

با عتیقش دشمنی چون ظن برد


چند گویی مرتضی مظلوم بود 

و ز خلافت راندن محروم بود


چون علی شیر حق است و تاج سر 

ظلم نتوان کرد بر شیر ای پسر


منطق الطیر، تالیف عطار نیشابوری، صفحه ۳۳-۳۴، چاپ انتشارات کتابفروشی تهران



مولوی رومی نیز در مورد ابن ملجم داستان جعلی دیگری را از زبان حضرت علی علیه السلام نقل می‌کند و آن ملعون را آلت حق معرفی کرده که امیر المومنین علیه السلام به خود اجازه هر گونه اعتراض و طعن به این آلت حق و الهی نمی‌دهد چون اعتراض و طعن به عمل ابن ملجم، اعتراض و طعن به حق تعالی است و به این دلیل ابن ملجم بی‌گناه است (العیاذ بالله از این مزخرفات و جعلیات):


هیچ بغضی نیست در جانم ز تو

زانک این را من نمی‌دانم ز تو


آلت حقی تو فاعل دست حق

چون زنم بر آلت حق طعن و دق


ﻣﺜﻨﻮﯼ، تالیف مولوی، به تصحیح نیکسون، ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻭﻝ، صفحه ۱۷۰، چاپ انتشارات هرمس



نکته جالب اینکه این روایات جعلی که عطار و مولوی برای تطهیر ابن ملجم ملعون آورده‌اند در هیچ کتابی یافت نمی‌شود حتی کتب خوارج و نواصب!!!


این در حالی است که در روایات فراوان داریم که آن حضرت در آن دنیا نیز از ابن ملجم دادخواهی و شکایت می‌کند؛ به عنوان مثال نقل شده است که آخرین سخنی که امیر المومنین علیه السلام به امام حسن علیه السلام فرمود این بود: «ای فرزندم اگر از دنیا رفتم، ابن ملجم لعنه الله را به من ملحق کنید تا در نزد پروردگار جهانیان با او مخاصمه (دادخواهی) کنم.» (بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۴۲، صفحه ۲۵۴، چاپ دار احیاء التراث العربی)

  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۲۹
  • خادم المهدی


تحریف فضیلتی از فضائل حضرت زهرا و خدیجه سلام الله علیهما توسط ابن عربی صوفی ناصبی


محمد بن جریر طبری از علما و مفسرین بزرگ اهل سنت عمری روایت کرده است: 


حدثنی المثنى قال، حدثنا آدم العسقلانی قال، حدثنا شعبة قال، حدثنا عمرو بن مرة قال، سمعت مرة الهمدانی یحدث، عن أبی موسى الأشعریّ قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: کمل من الرّجال کثیرٌ،ولم یکمل من النساء إلا مریم، وآسیة امرأة فرعون، وخدیجة بنت خویلد، وفاطمة بنت محمد.


رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: از مردان افراد زیادی به کمال رسیدند، ولی از زنان جز مریم و آسیه زن فرعون و خدیجه بنت خویلد و فاطمه دختر محمد (علیهم السلام) به کمال نرسیدند. 


جامع البیان فی تفسیر القرآن، تالیف طبری، جلد ۵، صفحه ۳۹۵، چاپ دار هجر



اما ابن عربی اندلسی صوفی برای تخریب فضائل حضرت زهرا و حضرت خدیجه علیهما السلام نام آن دو حضرت را از روایت حذف کرده و می‌نویسد:


کما قال صلى الله علیه [وآله] وسلم: فی الکمال. فذکر أنّه یکون أیضا فی النساء، وعیّن منهنّ مریم بنت عمران وآسیة إمرأة فرعون.


همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد کمال، یادآور شده که در زنان نیز ممکن است، و از میان آنان مریم دختر عمران و آسیه زن فرعون را معین نموده است.


الفتوحات المکیة، تالیف ابن عربی، جلد ۱۳، صفحه ۵۸۳، چاپ الهیئة المصریة العامة للکتاب



تحریف و انکار فضائل اهل بیت علیهم السلام که مورد قبول اهل سنت عمری هستند توسط ابن عربی، جز حکایت از خباثت و ناصبی‌گری و دشمنی او با اهل بیت علیهم السلام چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟!


  • ۲۱ بهمن ۹۷ ، ۲۳:۳۷
  • خادم المهدی


دفاع غزالی از یزید


باز هم فتاوای نفرت انگیز علمای اهل بدعت


ابو حامد محمد غزالی از بزرگ‌ترین علمای سنی شافعی و صوفی مسلک می‌گوید لعن یزید جایز نیست چون یزید مومن بوده و هرکس این را نپذیرد احمق است !!!


فإنه سئل عمن صرح بلعن یزید : هل یحکم بفسقه أم هل یکون ذلک مرخصاً فیه وهل کان مریداً قتل الحسین، رضی الله عنه، أم کان قصده الدفع وهل یسوغ الترحم علیه أم السکوت عنه أفضل ینعم بإزالة الاشتباه مثاباً، فأجاب: لا یجوز لعن المسلم أصلاً، ومن لعن مسلماً فهو الملعون، وقد قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: «المسلم لیس بلعانٍ» ، وکیف یجوز لعن المسلم ولایجوز لعن البهائم وقد ورد النهی عن ذلک، وحرمة المسلم أعظم من حرمة الکعبة بنص النبی، صلى الله علیه وسلم. ویزید صح إسلامه، وما صح قتله الحسین، رضی الله عنه، ولا أمره لا رضاه بذلک، ومهما لم یصح ذلک منه لا یجوز أن یظن ذلک به فإن إساءة الظن بالمسلم أیضاً حرام، وقد قال تعالى: «اجتنبوا کثیراً من الظن إن بعد الظن»، وقال النبی، صلى الله علیه وسلم: «إن الله حرم من المسلم دمه وماله وعرضه وأن یظن به ظن السوء» ، ومن زعم أن یزید أمر بقتل الحسین، رضی الله عنه، أو رضی به فینبغی أن یعلم به غایة حماقة، فإن من قتل من الأکابر والوزراء والسلاطین فی عصره لو أراد أن یعلم حقیقة من أمر بقتله ومن الذی رضی به ومن الذی کرهه لم یقدر على ذلک، وإن کان قد قتل فی جواره وزمانه وهو یشاهده، فکیف لو کان فی بلد بعید وزمن قدیم قد انقضى، فکیف یعلم ذلک فیما انقضى علیه قریب من أربعمائة سنة فی کان بعید وقد تطرق التعصب فی الواقعة فکثرت فیها الأحادیث من الجوانب فهذا أمرٌ لا تعرف حقیقته أصلاً، وإذا لم یعرف وجب إحسان الظن بکل مسلم یمکن إحسان الظن به، ومع هذا فلو ثبت على مسلم أنه قتل مسلماً فمذهب الحق أنه لیس بکافر، والقتل لیس بکفر بل هو معصیة، وإذا مات القاتل فربما مات بعد التوبة، والکافر  لو تاب من کفره لم تجز لعنته، فکیف من تاب عن قتل وبم یعرف أن قاتل الحسین رضی الله عنه، مات قبل التوبة وهو الذی یقبل التوبة عن عباده، فإذاً لا یجوز لعن أحد ممن مات من المسلمین، ومن لعنه کان فاسقاً عاصیاً لله تعالى، ولو جاز لعنه فسکت لم یکن عاصیاً بالإجماع، بل لو لم یلعن إبلیس طول عمره لا یقال له یوم القیامة: لم لم تلعن إبلیس، ویقال للاعن: لم لعنت ومن أین عرفت أنه مطرود ملعون والملعون وهو المبعد من الله عز وجل، وذلک غیب لا یعرف إلى فیمن مات کافراً فإن ذلک علم بالشرع، وأما الترحم علیه جائز، بل هو مستحب، بل هو داخل فی قولنا فی کل صلاة «اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات» ، فإنه کان مؤمناً والله أعلم؛ کتبه الغزالی.


از غزالی در مورد کسی که به لعن یزید تصریح می‌کند سوال شد که آیا چنین حکمی می‌شود؟ آیا یزید به قتل حسین بن علی راضی شد یا نه؟ آیا ترحم (رحمت فرستادن) بر یزید جایز است یا نه؟ غزالی پاسخ داد: لعن مسلمانان اصلا جایز نیست هر کس مسلمانی را لعن کند خودش ملعون است و حرمت مسلمان بنا بر حدیث پیامبر از حرمت کعبه بالاتر است و و یزید مسلمان است و نسبت قتل یا امر یا رضای او به قتل حسین (علیه السلام) سوء ظن به مسلمان است و به حکم کتاب و سنت حرام است. هر کس شک در صحت این نسبت کند در غایت حماقت است. اگر سلطانی یا امیری یا وزیری کسی را کشت، به دست آوردن قاتل یا آمر یا قاضی اگرچه آن ها نزدیک باشند مقدور نیست، خصوصا اگر زمان بعید و مکان شاسع باشد و مانند مورد کلام که از زمان یزید و شهادت حسین (علیه السلام) چهارصد سال گذشته است. (یعنی تا زمان غزالی) پس چگونه معلوم می شود که یزید قاتل یا آمر یا راضی بوده؟ مطلب دیگر این که باید به اهل اسلام حسن ظن داشت و اگر فرضا ثابت شد چنانچه اشاعره می‌گویند: «قتل مسلمانان موجب کفر نیست» ممکن است قاتل فرضا یزید باشد ولی اگر توبه کرده و بعد مرده لعن او جایز نیست ، مانند کافر که اگر توبه کند لعن او جایز نیست و معلوم نیست که یزید از قتل حسین بن علی (علیه السلام) توبه نکرده است پس لعن چنین مسلمانی جایز نیست و اگر کسی او را لعن کند معصیت کرده است و اگر لعن او جایز باشد کسی او را لعن نکند گناهکار نیست و اما یزید از کجا معلوم است که او دور از رحمت الهی است و گفتن این که او از رحمت الهی دور است، ترخص به غیب است مگر در باره‌ی کسی که به کفر مرده باشد و ترحم بر یزید جایز است ، بلکه مستحب است و بلکه او داخل در عموم اللهم اغفر للمومنین و المومنات است و یزید مومن بوده !!!.


وفیات الاعیان، تألیف ابن خلکان، جلد ۳، صفحه ۲۸۸-۲۸۹، چاپ دار صادر



این تحلیل مضحک از شخصی به مانند غزالی بعید نیست زیرا برادرش هم شیطان را از اولیا خدا می‌دانست!!! و همان طور که در مطالب قبلی گفتیم به اعتراف تفتازانی عالم بزرگ اهل سنت عمری، علمای اهل سنت عمری از لعن یزید جلوگیری می‌کنند تا مبادا آتش لعن به عاملان اصلی عاشورا یعنی غاصبین ولایت برسد.


اما فاجعه آنجاست که عده‌ای روشنفکرنمای (به ظاهر شیعه و در اصل ناصبی) احمق‌تر از این غزالی به دستور و سفارش اربابان خود برای این مردک مراسم بزرگداشت در تهران و شهرهای دیگر و رایزنی فرهنگی ایران در برلین برگزار می‌کنند و کلی از این ملعون در صدا و سیما و حتی کتب درسی کشور تعریف و تمجید می‌کنند و یک سری عوام عمامه به سر در منبر رسول خدا بی شرمانه غزالی و ابن عربی لعنت الله علیهما را بزرگان عرفان اسلامی معرفی می‌کنند و اتفاقا از عقاید منحوسش هم بسیار تاثیر گرفته‌اند تا جایی که صمدی آملی علیه ما علیه که خود و استادش را شیعه اصیل و منتقدینشان را احمق و گمراه می‌داند ادعا می‌کند شمر و یزید و سایر قاتلین امام حسین علیه السلام زودتر از ما وارد بهشت می‌شوند!!!


پاسخ‌ها و ردیه‌های زیادی بر این فتوای غزالی نوشته شده اما چه خوب مرحوم سنایی غزنوی (شاعری که ابتدا خود سنی متعصب بود اما در اواخر عمر مسبتصر شده شیعه گشته و اشعار برائی می‌سرود) در قطعه شماره هشتاد و پنج دیوان اشعارش این گونه پاسخ این ملعون را داده است که شاید از چند جلد بعضی کتب هم بهتر باشد:


داستان پسر هند مگر نشنیدی؟!

که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید


پدر او لب و دندان پیمبر بشکست

مادر او جگر عم پیمبر بمکید


خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت

پسر او سر فرزند پیامبر ببرید


بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنیم؟

لعنة الله یزیداً و علی حب یزید



و چه خوب‌تر امیر علیشیر نوایی (دانشمند و شاعر شیعی که تقیه می‌کرد) می‌سراید:


ای که گویی بر یزید و آل او (در بعضی نسخه‌ها آن سه کس) لعنت مکن !

ز آن که شاید حق تعالیٰ کرده باشد رحمشان !!


آنچه با آل نبی کردند، گر بخشد خدای

هم ببخشاید ترا گر کرده باشی لعنشان!!



اللهم العن یزید و اتباعه حتی ترضی اهل بیت النبوة صلوات الله علیهم

  • ۰۲ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۹
  • خادم المهدی


غزالی(از علمای بزرگ اهل سنت عمری و از بزرگان عرفان و تصوف) می‌گوید مقتل امام حسین نخوانید چون باعث بغض صحابه می‌شود !


یکی از حقایق مسلم تاریخ، نقش برخی از صحابه در شهادت امام حسین علیه السلام می‌باشد که کمتر به آن پرداخته شده است. از همین رو ابو حامد غزالی (از کبار علمای اهل سنت عمری) از آن جا که می‌دانسته برخی از صحابه‌ی جلیل القدر در نزد اهل سنت عمری از عوامل شهادت امام حسین علیه السلام بوده‌اند، خواندن روضه‌ی امام حسین را حرام می‌داند تا مبادا باعث بغض صحابه شود !


ابن حجر مکی می‌نویسد:


قَالَ الْغَزالِیّ وَغَیره وَیحرم على الْوَاعِظ وَغَیره رِوَایَة مقتل الْحُسَیْن وحکایاته وَمَا جرى بَین الصَّحَابَة من التشاجر والتخاصم فَإِنَّهُ یهیج على بغض الصَّحَابَة ….. 


غزالی و غیر از او گفته‌اند که بر واعظ و غیر واعظ حرام است که مقتل حسین و حکایاتش و آن چه بین صحابه رخ داده از مشاجراتشان و تخاصمشان را بیان کنند چون باعث بغض صحابه می‌شود …..


الصواعق المحرقة، تالیف ابن حجر مکی، جلد ۲، صفحه ۶۴۰، چاپ موسسه الرسالة



الله اکبر ! مگر برخی از صحابه در شهادت امام حسین علیه السلام چه نقشی داشته‌اند که برخی از علمای اهل سنت عمری از جمله غزالی دوست نداشته‌اند که ماجرای کربلا بیان گردد؟! آری، اگر مردم به مطالعه زوایا عاشورا و نقش افرادی که در آن نقش داشتند بپردازند به نقش افرادی که صحابه و عادل بهشتی می‌خواندند در شهادت سبط نبی اکرم صلی الله علیه و آله پی خواهند برد و از طرفی نقش غاصبین ولایت در هموار کردن بروز این جنایت برایشان روشن خواهد شد پس اینگونه است که سال‌ها عوامشان را در جهالت فکری نگاه داشته‌اند …


نکته‌ی جالب آن که وقتی ما به نسخه‌های خطی و قدیمی "الصواعق المحرقة" که این قول غزالی در آن نقل شده مراجعه می‌کنیم، به تحریفی عجیب و شنیع می‌رسیم ! تحریف آن است که اصل قول غزالی چنین بوده است:


قَالَ الْغَزالِیّ وَغَیره وَیحرم على الْوَاعِظ وَغَیره رِوَایَة مقتل الحسن الْحُسَیْن وحکایاته وَمَا جرى بَین الصَّحَابَة من التشاجر والتخاصم فَإِنَّهُ یهیج على بغض الصَّحَابَة والطعن فیهم .....


غزالی و غیر از او گفته‌اند که روایت مقتل [امام] حسن و [امام] حسین و آن چه که از مشاجره بین صحابه و تخاصم رخ داده است حرام می‌باشد چرا که موجب بغض صحابه و طعن به آنان می‌شود ...



این جاست که مشخص می‌گردد که اهل سقیفه خبیث به منظور پاک کردن رد پای "معاویه" و نقش وی در شهادت امام حسن علیه السلام عبارت "الحسن" را در چاپ‌های جدید حذف کرده‌اند تا مبادا زندیقی که دایی مومنین می‌خواندند زیر سوال رود !!!


امروز هم دجال‌های سقیفه مانند مولوی گرگیج و عبد الحمید به شدت با برگذاری روضه امام حسین علیه السلام در بین عوام اهل سنت عمری مخالفت می‌کنند چون می‌دانند باعث هدایت خیلی از عوامشان می‌شود؛ چنانچه می‌دانیم مرحوم ملا حسین کاشفی با نوشتن کتاب روضة الشهدا و ترویج روضه خوانی در بین اهل سنت عمری باعث شیعه شدن بسیاری از سنیان شرق ایران شد.


لعنت خدا بر دشمنان اهل بیت و کتمان کنندگان تاریخ


  • ۲۸ مهر ۹۷ ، ۰۱:۵۶
  • خادم المهدی

توهین مولوی رومی به عزاداران حسینی


بخش بسیت و سوم دفتر ششم مثنوی :


روز عاشورا همه اهل حلب

باب انطاکیه اندر تا به شب


گرد آید مرد و زن جمعی عظیم

ماتم آن خاندان دارد مقیم


ناله و نوحه کنند اندر بکا

شیعه عاشورا برای کربلا


بشمرند آن ظلمها و امتحان

کز یزید و شمر دید آن خاندان


نعره‌هاشان می‌رود در ویل و وشت

پر همی‌گردد همه صحرا و دشت


یک غریبی شاعری از ره رسید

روز عاشورا و آن افغان شنید


شهر را بگذاشت و آن سوی رای کرد

قصد جست و جوی آن هیهای کرد


پرس پرسان می‌شد اندر افتقاد

چیست این غم بر که این ماتم فتاد


این رئیس زفت باشد که بمرد

این چنین مجمع نباشد کار خرد


نام او و القاب او شرحم دهید

که غریبم من شما اهل دهید


چیست نام و پیشه و اوصاف او

تا بگویم مرثیه ز الطاف او


مرثیه سازم که مرد شاعرم

تا ازینجا برگ و لالنگی برم


آن یکی گفتش که هی دیوانه‌ای

تو نه‌ای شیعه عدو خانه‌ای


روز عاشورا نمی‌دانی که هست

ماتم جانی که از قرنی بهست


پیش مؤمن کی بود این غصه خوار

قدر عشق گوش عشق گوشوار


پیش مؤمن ماتم آن پاک‌روح

شهره‌تر باشد ز صد طوفان نوح



بخش بیست و چهارم دفتر ششم مثنوی :


گفت آری لیک کو دور یزید

کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید


چشم کوران آن خسارت را بدید

گوش کران آن حکایت را شنید


خفته بودستید تا اکنون شما

که کنون جامه دریدیت از عزا


پس عزا بر خود کنید ای خفتگان

زانک بد مرگیست این خواب گران


روح سلطانی ز زندانی بجست

جامه چه درانیم و چون خاییم دست


چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند

وقت شادی شد چو بشکستند بند


سوی شادروان دولت تاختند

کنده و زنجیر را انداختند


روز ملکست و گش و شاهنشهی

گر تو یک ذره ازیشان آگهی


ور نه‌ای آگه برو بر خود گری

زانک در انکار نقل و محشری


بر دل و دین خرابت نوحه کن

که نمی‌بیند جز این خاک کهن


ور همی‌بیند چرا نبود دلیر

پشتدار و جانسپار و چشم‌سیر


در رخت کو از می دین فرخی

گر بدیدی بحر کو کف سخی


آنک جو دید آب را نکند دریغ

خاصه آن کو دید آن دریا و میغ



مثنوی، تألیف مولوی، تصحیح ریچارد نیکسون، صفحه ۹۴۸-۹۴۹



مولوی در این شعر می‌گوید:


روز عاشورا که می‌شود مردم شیعه حلب زن و مرد جمعیتی عظیم درست می‌کنند و برای خاندان اهل بیت از صبح تا شب عزاداری و ناله نوحه می کنند و آن ظلم‌هایی که یزید و شمر در حق اهل بیت کردند را بیان می‌کنند؛ در حدی که عزاداریشان تمام دشت و صحرا را هم پر می‌کند.

شاعر غریبه‌ای به شهر رسید و روز عاشورا و آن عزاداری ها را دید. در شهر در مورد عاشورا تحقیق کرد و پرسید:

این غم چیست که چنین ماتمی راه انداختید ؛ یک فرد بزرگی مرد اما این عزاداری کار انسان های خردمند نیست ؛ مگه چکاره بود؟! (با تمسخر می‌گوید) نام و کراماتش را بگویید که من مردی شاعرم و مرثیه سازم.


مردم حلب که از این توهین و تمسخر عصبانی شدند گفتند:

ای دیوانه تو دشمن شیعه هستی، روز عاشورا نمی‌دانی که چه روزی است ماتم و غمی جانسوزی دارد که از صد سال بالاتر است. نزد مومن مگر می‌شود این ماتم کوچک و خوار باشد؟ قدر عشق را فقط عاشق می‌داند. نزد مومن غم و عزای آن روح پاک (امام حسین علیه السلام) از صد طوفان نوح عظیم‌تر و بزرگ تر است.


شاعر آگاه (که خود مولوی است) با طعن و تمسخر پاسخ می‌دهد:


آری ولی یزید کجاست؟ این غم کی به این جا رسید؟  شما کورها آن بلا را ندیدید و شما کرها فقط حکایتش را شنیدید!!! شما خوابید!!! اکنون حالا که عزاداری می‌کنید بر خود عزادارای کنید ای مردم احمق که این حماقت بد مرگی است!!! امروز روح بزرگی (امام حسین) از زندان دنیا گریخت و به خدا رسید و چون ایشان بزرگ و سرور دین بودند امروز وقت شادی است نه عزا!!!

شما اگر ذره ای آگاهی داشتید امروز را جشن می‌گرفتید.

بروید بر دین و دل خرابتان گریه کنید...


خلاصه داستان: مولوی عاشورا را روز جشن و شادی می‌داند چون در این روز امام حسین به خدا رسید و گریه را  به حال عزاداران واجب می‌داند!!!


این در حالی است که رسول الله و اهل بیت صلوات الله علیهم چیز دیگری فرموده‌اند:


امام رضا علیه السلام فرمود: هر گاه ماه محرم فرا می‌رسید، پدرم (موسی بن جعفر علیه السلام) دیگر خندان دیده نمی‌شد و غم و افسردگی بر او غلبه می‌یافت تا آن که ده روز از محرم می‌گذشت، روز دهم محرم که می‌شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. (امالی صدوق، صفحه ۱۱۱)


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است، مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمت های بهشتی مژده داده می‌شود. (بحار الانوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۹۳)


امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس که عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه‌اش باشد، خداوند روز قیامت را برای او روز شادی و سرور قرار می‌دهد. (بحار الانوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۸۴)


امام صادق علیه السلام به جعفر بن عفان فرمود: هیچ کس نیست که درباره حسین علیه السلام شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب می کند و او را می‌آمرزد. (رجال شیخ طوسی، صفحه ۲۸۹)


حضرت حسین بن علی علیهما السلام فرمود: چشمان هر کس که در مصیبت‌های ما قطره‌ای اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جای می‌دهد. (احقاق الحق، جلد ۵، صفحه ۵۲۳)


امام سجاد علیه السلام فرمود: من هرگز شهادت فرزندان فاطمه علیها السلام را به یاد نیاوردم، مگر آنکه به  خاطر آن، چشمانم اشکبار گشت. (بحار الانوار، جلد ۴۶، صفحه ۱۰۹)


حتی احمد بن حنبل از ائمه اهل سقیفه هم حدیثی با همین مضامین با سند صحیح نقل می‌کند: احمد بن اسرائیل گوید: در کتاب احمد بن محمد بن حنبل با دست خط خودش دیدم که اسود بن عامر (ابو عبد الرحمن) از ربیع بن منذر نقل کرد که پدرش گفته: حسین بن علی (علیهما السلام) همیشه می‌فرمود:  هر کس چشمانش برای ما پر اشک شود و یا یک قطره اشک برای ما بریزد خداوند او را در بهشت جای خواهد داد. (فضائل الصحابة، احمد بن حنبل، صفحه ۸۴۱-۸۴۲، حدیث ۱۱۱۵۴)


و بسیار احادیث دیگر از رسول الله و اهل بیت پاکش صلوات الله علیهم بر لزوم و ثواب گریه بر مصائب امام حسین علیه السلام که اگر همه را ذکر کنیم کتابی می‌شود.


آیا بزرگداشت و تبلیغ و ترویج مولوی خیانت به اهل بیت نیست که روز عاشورا را روز ماتم می‌دانستند و در این روز به گریه می‌افتادند؟

آیا نعوذ بالله به حال پیامبر و اهل بیت باید گریست؟


چه زیبا در زیارت عاشورا می خوانیم که :


وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ.


و این روز روزى است که شادمان شدند به این روز دودمان زیاد و دودمان مروان بخاطر کشتنشان حضرت حسین صلوات الله علیه را ...

  • ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۰۲:۱۴
  • خادم المهدی


علاء الدوله سمنانی قطب نجس صوفیان ذهبیه امام زمان عجل الله فرجه را مرده می‌داند !!!


وی در کتاب چهل مجلس می‌نویسد:


جماعتی از اهل قبله که ایشان را روافض (شیعه) گویند ایمان ایشان آنگاه ایمان است که اعتقاد کنند که امام زمان (عجل الله فرجه) زنده است و مهدی اوست و بیرون خواهد آمد و خدای می‌داند که آنگاه که او غایب شده بود در طبقه ابدال درآمده و همچنان عمر یافت تا قطب ابدال شد و نوزده سال قطب بود و خدای می‌داند که او مرده است و او را در مدینه رسول (صلی الله علیه و آله) دفن کرده‌اند و شبهه‌ای در این نیست و چون مرا به تحقیق معلوم شد بترسیدم که از خلق پنهان کنم.


چهل مجلس، تألیف علاء الدوله سمنانی، صفحه ۱۷۶-۱۷۷



این ملعون را به ما صوفی میانه‌رو و شیعه معرفی کرده‌اند اما این کسی که امام زمان (عجل الله فرجه) را قبول ندارد و او را قطب صوفی و فوت شده می‌داند چگونه می تواند ولایت ائمه را داشته و شیعه آنها باشد؟


این در حالی است که طبق روایات شریفه صادر شده از ناحیه مقدسه معصومین، زمین لحظه‌ای بدون حجت نمی‌ماند؛ چنانچه شیخ صدوق رحمه الله روایت کرده است:


۴- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الزَّیْتُونِیِّ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی قَتَادَةَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ قَالَ‌ سَأَلْتُ الرِّضَا(ع) فَقُلْتُ تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ حُجَّةٍ فَقَالَ(ع)لَوْ خَلَتِ الْأَرْضُ طَرْفَةَ عَیْنٍ مِنْ حُجَّةٍ لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا.


سلیمان بن جعفر حمیری از امام رضا علیه السلام پرسید: آیا زمین از حجت خالی می‌ماند؟ امام رضا علیه السلام فرمودند: چنانچه زمین لحظه‌ای خالی از حجت خداوند باشد، اهل خود را در خود فرو می‌برد.


عیون اخبار الرضا علیه السلام، تألیف شیخ صدوق، جلد ۱، صفحه ۲۴۶-۲۴۷، باب ۲۸، حدیث ۴


 


  • ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۰۵:۰۹
  • خادم المهدی