اثنی عشریه در نقد و رد صوفیه و فلاسفه و عرفان‌های کاذب

۱۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نقد فلسفه و تصوف» ثبت شده است

جعل حدیث و دفاع عطار نیشابوری و مولوی رومی از ابن ملجم لعنه الله قاتل امیر المومنین علیه السلام


عطار می‌گوید: ابن ملجم (لعنت الله علیه) از سر قضا و قدر امیر المومنین علی (علیه السلام) را کشت و از خودش اخیاری نداشت! امام علی بدون ابن ملجم وارد بهشت نمی‌شد! امام علی شیر حق است به او نمی‌توان ظلم کرد!


جبرگرایی یکی از بدترین انحرافات صوفیه است و آنان مروج این بدعت بنی امیه هستند که انسان هیچ اختیاری از خود ندارد و تنها آلت و انجام‌دهنده تقدیر است و از این انحراف نیز بارها برای تطهیر دشمنان اهل بیت علیهم السلام استفاده کرده‌اند همان طور که برای برای تطهیر حاکمان ظالم و فاسد و غاصب استفاده می‌کنند و از آنان پاداش می‌گیرند. عطار نیشابوری در شعری در منطق الطیر در بیت اول می‌گوید ابن ملجم از سر قضا و قدر که از پیش تعیین شده بوده امیر المومنین علیه السلام را ضربت زده و به شهادت رسانده:


چونک آن بدبخت آخر از قضا

ناگهان آن زخم زد بر مرتضی


می‌بینیم که عطار عمل ابن ملجم را از سر جبر و قضای الهی و نه اختیار ابن ملجم می‌داند. عطار در ادامه در مسیر قباحت‌زدایی از عمل ابن ملجم می‌گوید:


مرتضی را شربتی کردند راست 

مرتضا گفتا که خون‌ریزم کجاست


شربت او را ده نخست آنگه مرا 

زانک او خواهد بُدَن هم ره مرا


شربتش بردند او گفت اینت قهر 

حیدر اینجا خواهدم کشتن به زهر


مرتضا گفتا به حق کردگار 

گر بخوردی شربتم این نابکار


من همی ننهادمی بی او به هم 

پیش حق در جنت الماوی قدم


مرتضا را چون بکشت آن مرد زشت 

مرتضی بی او نمی‌شد در بهشت


عطار مدعی است که اگر ابن ملجم آن شربت را از علی علیه السلام گرفته و خورده بود، آن حضرت بدون ابن ملجم وارد بهشت نمی‌شد! و این البته بر خلاف همه مسلمات اسلامی و قرانی و شیعی در باره جنایتکاران تاریخ است. حتی در منابع اهل سنت عمری به روایت طبرانی و ابی یعلی که حتی ابن حجر مکی با آن همه دشمنی با تشیع، این روایت رو صحیح می‌داند از رسول خدا صلی الله علیه و آله آمده است که آن حضرت خطاب به امیر المومنین علیه السلام فرمود: شقی‌ترین در میان امت‌های پیشین پی‌کننده شتر صالح بود و شقی‌ترین فرد در امت آخر الزمان قاتل توست. (المعجم الکبیر، تالیف طبرانی، جلد ۸، صفحه ۴۵، چاپ مکتبة ابن تیمیة و مسند ابی یعلی، جلد ۱، صفحه ۳۷۷-۳۷۸، چاپ دار الثقافة العربیة و الصواعق المحرقة، تالیف ابن حجر مکی، جلد ۲، صفحه ۳۶۲، چاپ موسسه الرسالة)


ابن عباس می‌گوید: ابن ملجم از نسل قدار پی‌کننده شتر صالح بود و ماجرای این دو یکی است. زیرا قدار در پی عشق زنی به نام رباب، شتر صالح را پی‌کرد و ابن ملجم هم به خاطر عشق به قطام امیر المومنین علیه السلام را کشت. (بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۴۲، صفحه ۲۳۷-۲۳۸، چاپ دار احیاء التراث العربی)


اما نکته قابل توجه‌تر و تکان‌دهنده در اشعار فوق الذکر عطار این است که او می‌خواهد با این افسانه‌سرایی اولین ظالم در حق محمد و آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین یعنی ابو بکر را تبرئه و تطهیر کند و مظلومیت امیر المومنین را انکار کند. ببینید:


بر عدو چون شفقتش چندین بود 

با چو صدیقیش هرگز کین بود؟


آنکه را چندین غم دشمن خورد 

با عتیقش دشمنی چون ظن برد


چند گویی مرتضی مظلوم بود 

و ز خلافت راندن محروم بود


چون علی شیر حق است و تاج سر 

ظلم نتوان کرد بر شیر ای پسر


منطق الطیر، تالیف عطار نیشابوری، صفحه ۳۳-۳۴، چاپ انتشارات کتابفروشی تهران



مولوی رومی نیز در مورد ابن ملجم داستان جعلی دیگری را از زبان حضرت علی علیه السلام نقل می‌کند و آن ملعون را آلت حق معرفی کرده که امیر المومنین علیه السلام به خود اجازه هر گونه اعتراض و طعن به این آلت حق و الهی نمی‌دهد چون اعتراض و طعن به عمل ابن ملجم، اعتراض و طعن به حق تعالی است و به این دلیل ابن ملجم بی‌گناه است (العیاذ بالله از این مزخرفات و جعلیات):


هیچ بغضی نیست در جانم ز تو

زانک این را من نمی‌دانم ز تو


آلت حقی تو فاعل دست حق

چون زنم بر آلت حق طعن و دق


ﻣﺜﻨﻮﯼ، تالیف مولوی، به تصحیح نیکسون، ﺩﻓﺘﺮ ﺍﻭﻝ، صفحه ۱۷۰، چاپ انتشارات هرمس



نکته جالب اینکه این روایات جعلی که عطار و مولوی برای تطهیر ابن ملجم ملعون آورده‌اند در هیچ کتابی یافت نمی‌شود حتی کتب خوارج و نواصب!!!


این در حالی است که در روایات فراوان داریم که آن حضرت در آن دنیا نیز از ابن ملجم دادخواهی و شکایت می‌کند؛ به عنوان مثال نقل شده است که آخرین سخنی که امیر المومنین علیه السلام به امام حسن علیه السلام فرمود این بود: «ای فرزندم اگر از دنیا رفتم، ابن ملجم لعنه الله را به من ملحق کنید تا در نزد پروردگار جهانیان با او مخاصمه (دادخواهی) کنم.» (بحار الانوار، تالیف علامه مجلسی، جلد ۴۲، صفحه ۲۵۴، چاپ دار احیاء التراث العربی)

  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۰۰:۲۹
  • خادم المهدی


مأخذ وحدت وجود در کلام دکتر سعید نفیسی


آیا مأخذ وحدت وجود از اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام هست یا بدعتی بوده که از غیرمسلمانان وارد مکتب تصوف و فلاسفه شده؟


سعید نفیسی، تصوف‌پژوه و استاد تاریخ و ادبیات در مورد مأخذ و سرچشمه وحدت وجود می‌نویسد:


فلسفه وحدت وجود در ایران و هند مأخوذ از فلسفه هندی «پتنجالی» است که تعبیر آن این است که «رنگ آب رنگ ظرف آنست».


سرچشمه تصوف در ایران، تألیف سعید نفیسی، صفحه ۲۲۲، چاپ کتابفروشی فروغی


قضاوت با شما !!!


  • ۱۱ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۳۳
  • خادم المهدی


دیدگاه مرحوم آیة الله سید عز الدین زنجانی در مورد فخر رازی، ابن عربی، غزالی و مولوی


آیة الله سید عز الدین زنجانی قدس سره می‌نویسند:


این فخر رازی و آن ابن عربی، آن هم غزالی و هم چنین مولوی و امثال او، به قدری گمراهند که ضلالتشان از عمیق‌ترین ضلالت‌هاست. اینها هم در علم و هم در ریاضت تلاش کرده‌اند، گاهی هذیان‌های عجیبی می‌گویند و تعریف‌های فراوانی از دشمنان خدا، مانند طلحه، زبیر و معاویه می‌کنند.


خواجه نصیر الدین طوسی می‌گوید: «و أمّا من حارب علیّاً کفر؛ آنان که با علی (علیه السلام) جنگیدند فاسق نیستند، بلکه کافرند».


از آنچه گفته شد چنان نتیجه می‌گیریم که تنها در اثر ریاضت و بدون شناخت امام، انسان به درجه امثال طلحه، زبیر و معاویه می‌رسد. بنا بر این غیر از تمسک به امام معصوم هیچ گاه به صراط مستقیم راه نخواهیم یافت.


تفسیر سوره مبارکه حمد، تألیف سید عز الدین زنجانی، صفحه ۱۳۹


  • ۱۱ دی ۹۷ ، ۰۱:۱۸
  • خادم المهدی


انحرافات اخلاقی شمس تبریزی و مولوی بلخی


شرم آور نیست؟


صوفی مشهور عبد الرحمن جامی در کتاب نفحات الانس از بزرگ ترین کتب صوفیه آورده است:


روزی مولانا شمس الدین (شمس تبریزی) از مولانا شاهدی (مفعول) زیبارو درخواست کرد. مولانا حرم (همسر) خود را در دست گرفته در میان آورد. (شمس تبریزی) فرمود که او خواهر جانی من است، نازنین پسری می.خواهم. (مولوی) فی الحال فرزند خود سلطان ولد را پیش آورد. شمس فرمود: حالیا اگر قدری شراب دست می‌داد ذوقی می‌کردیم. مولانا بیرون آمد و سبویی از محله جهودان پر کرده بیاورد.


نفحات الانس، تالیف عبد الرحمن جامی، صفحه ۲۹۷



آری صوفیان به قدری مرید و ذوب در قطب خویش هستند که اگر قطب از آن‌ها ناموسشان را هم بخواهد، فورا حاضر می‌کنند !!!

  • ۰۳ دی ۹۷ ، ۰۱:۰۵
  • خادم المهدی

دفاع مولوی رومی از عمر بن خطاب (قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها) و گستاخی و توهین به شیعیان


مولوی رومی در اشعار خود تعصب خود را به ولایت دشمنان اهل بیت علیهم السلام به وفور نشان داده است و بارها به شیعیان اهل بیت علیهم السلام اهانت کرده است (بر خلاف ادعای عده‌ای که مدعی تشیع وی هستند)؛ چنانچه در شعری می‌گوید:


این بیان اکنون چو خر بر یخ بماند


چون نشاید بر جهود انجیل خواند


کی توان با شیعه گفتن از عمر


کی توان بربط زدن در پیش کر


مثنوی، تألیف مولوی، تصحیح ریچارد نیکسون، صفحه ۴۷۷



ظریفی شیعه در پاسخ به مولوی می‌گوید:


می‌توان با شیعه گفتن از عمر


این نماند در دل وی مستتر


شیعه یعنی جان فدای فاطمه


فاطمه یعنی که لعنت بر عمر !!!

  • ۱۲ آذر ۹۷ ، ۰۰:۵۵
  • خادم المهدی


سوالی از متخصص فلسفه و عرفان اسلامی دکتر یحیی یثربی:


آقای دکتر! ملاصدرا می گوید: «تبا لفلسفة تکون قوانینها مخالفة للکتاب و السنة» که ظاهراً ادعای اسلامی بودن دارد؟؟


دکتر یثربی: بله درست است؛ البته اسلامی نمی‌داند، بلکه می‌گوید این فلسفه با اسلام مخالفت ندارد؛ باز هم استقلالش را قبول دارد و نمی‌توانند نام اسلامی روی آن بگذارند؛ چرا؟ چون در تعریف فلسفه، در همان حوزه به طلبه یاد می‌دادند که فلسفه عبارت است از اینکه شما در هر کار فکری که می‌کنی ملتزم و متعهد به نتیجه نباشی بلکه ببینی برهان تو را به کجا می‌برد؛ پس این روش نمی‌تواند دینی باشد؛ (برای این توضیح می‌دهم که خیلی شبهه ایجاد شده و برای آیندگان بد است) و در ادامه‌اش هم می‌گویند: ما علم دینی درست می‌کنیم؛ یعنی کاری که غربی ها ۸ قرن پیش کردند و یک دنیا دردسر درست کردند؛ حالا بیا بگو این علم، دینی است؛ فردا شیمی تغییر کند، باید دین هم تغییر پیدا کند. این کارها درست نیست! ببینید، فلسفه علم حقایق است. علم حقایق است یعنی کارش با موجودات بیرونی است. کار با موجودات بیرونی تعهدبردار نیست؛


الآن من از شما می‌پرسم این چیست؟ شما نگاه می کنی و جوابی می دهی. اگر از یک مسیحی هم بپرسم، اگر مثل شما قوای ادراکی‌اش سالم باشد، همان جواب را می‌دهد؛ اگر از یک هندی هم بپرسم همان جواب را می دهد. جواب دو دو تا چهار تا، مسیحی و اسلامی ندارد. یا مثلاً ترکیبات آب این است و این است، این را آزمایش تعیین می‌کند و مسیحی و اسلامی ندارد. ولی ما چون عادت داریم هر چیزی را قاطی کنیم و اسلامی‌اش کنیم، عرفان را هم اسلامی‌اش کرده‌ایم. از ۳۰۰۰ سال پیش از اسلام، عرفان مکتب شناخته شده‌ای در هند و یونان باستان و مسیحیت بوده و اصلاً ربطی به اسلام ندارد. 


ما می‌توانیم ادعا کنیم که عرفان، اگر درست باشد، با اسلام در تضاد نیست و تفکر هم اگر درست باشد با اسلام در تضاد نیست؛ نه به خاطر این که آن عین این است بلکه به خاطر این که این دین، دینی است واقعی و با عقل به آن می‌رسیم؛ علم هیچ وقت نمی‌تواند با این نظر تو که می‌گویی این مثلاً قندان است مخالفت کند ؛ چرا؟ چون می‌گوید: شما اگر علمی کار کنید، به این نتیجه می‌رسید؛ پس من یک حقیقت و واقعیتی را گفتم و شما هم اگر واقعی کار کنید به آن می‌رسید.

  • ۱۶ آبان ۹۷ ، ۰۱:۲۳
  • خادم المهدی

وقتی ملاصدرا نمی‌تواند ارسطو را از فلوطین تشخیص دهد 


ملاصدرا کشف و شهود را به ارسطو نسبت می‌دهد و می‌نویسد:


و بدان که رسیدن به این نکته، و نکات مشابه آن از احکام موجودات، ممکن نمی‌شود جز با مکاشفات باطنی و مشاهدات نهانی  و معیانات وجودی و در این مورد حفظ قواعد بحثی و دانستن احکام مفهومی ذاتی و عرضی بسنده نیست و این مکاشفات جز به سبب ریاضت  و مجاهدات در خلوت و کناره گیری شدید از هم نشینی خلق و بریدن از اعراض دنیا و شهوات باطل آن و بلند مقامی‌های پنداری و آرزوهای دروغین آن حاصل نشود و بیشتر کلمات ارسطو دلالت دارد بر قوت کشف و نور باطن و نزدیکی او به خدا و این که او از اولیاء کامل بود.

 

جلال الدین آشتیانی نیز در جای دیگر درباره انحصار عقول به ده می‌نویسد: 


اینکه صدر المتالهین در کتب خود این قول را معتقد ارسطو می‌داند، اشتباه است چون اثولوجیا تحقیقا از ارسطو نیست و برای شیخ یونانی است. (2)

 

پی نوشت و مصادر و منابع »


1- الاسفار الاربعة، تألیف ملاصدرا، جلد ۹، صفحه ۱۱۸

2- شرح و حال و آراء فلسفی ملاصدرا، تألیف جلال الدین آشتیانی، صفحه ۲۳۲


فلوطین در بین فیلسوفان مسلمان به شیخ یونانی نامیده می‌شود 


بعضی چه خیال خامی دارند که می‌خواهند ملاصدرا را به جهانیان معرفی کنند. 


  • ۱۴ آبان ۹۷ ، ۰۰:۲۳
  • خادم المهدی


ابو علی سینا فیلسوفی که جان خود را بر سر هوسبازی و شکم بارگی خود از دست داد !!!


حسین خدیو جم از اساتید فلسفه در بیان نحوه مرگ ابن سینا به نقل از ابو عبید جوزجانی شاگرد خاص ابن سینا می‌نویسد:


همه نیروهای شیخ به کمال بود اما نیروی آمیزش با زنان در وجود وی از دیگر نیروهای شهوانی افزون بود و در این کار زیاده‌روی می‌کرد. روزی از سوی یاران، زیان زن دوستی و پرخوری و شب زنده‌داری که شیخ در این هر سه افراط می کرد به وی گوشزد شد. شیخ پاسخ داد: «خدای بزرگ از نیروهای جسمی و روحی مرا بهره‌ی فراوان بخشیده است. و من باید از همه‌ی این نیروها نیک بهره برگیرم و به موقع برخوردار شوم». زیاده‌روی در شهوات سرانجام جسم نیرومند شیخ را فرسوده کرد. هنگامی که علاء الدوله با تاش فراش می‌جنگید و پورسینا همراه وی بود، بیماری قولنج گریبان شیخ را گرفت. شیخ از ترس آن که مبادا در هنگام کارزار و فرار امیر زمین‌گیر شود و از همگامی با او بازماند، در یک روز هشت بار دستور تنقیه داد که در اثر زیاده‌روی روده‌هایش زخم شد. چون در کار درمان ورزیده بود، خویشتن را به داروهای مناسب اندکی بهبود بخشید اما علیل گشت زیرا از غذا پرهیز نمی‌کرد و از هم‌نشینی با زنان دست‌بردار نبود. در نتیجه بیمای قولنج وی گاهی زورآور می‌شد و زمانی تسکین می‌یافت تا آن هنگام که در رکاب علاء الدوله به سوی همدان رهسپار گردید. در این سفر بیماری شیخ به شدت گرایید و چون به همدان رسید، دانست که نیروی جسمانی خود را چنان از دست داده که دیگر از غذا و دارو کاری ساخته نیست. از این رو از درمان خویش دست کشید و گفت: «مدبر تن من از تدبیر فرومانده و درمان بی فایده است». چند روزی بر این حال بود تا دیده از جهان فرو بست. جسمش را در همدان به خاک سپردند. در آن هنگام پنجاه و هشت ساله بود.


ترجمه رساله اضحویه، تالیف ابن سینا، با مقدمه خدیو جم، صفحه ۲۴


  • ۱۱ آبان ۹۷ ، ۱۲:۳۵
  • خادم المهدی


ارادت احمد غزالی (از اقطاب صوفیه و برادر ابو حامد غزالی) به ابلیس


ابن ابی الحدید می‌نویسد:


أنه کان یتعصب لإبلیس و یقول إنه سید الموحدین و قال یوما على المنبر من لم یتعلم التوحید من إبلیس فهو زندیق .


او (احمد غزالی) نسبت به ابلیس تعصب داشت و می‌گفت ابلیس سید الموحدین است و روزی بر منبر گفت: هر کس از ابلیس توحید نیاموزد زندیق است.


شرح نهج البلاغة، تألیف ابن ابی الحدید، جلد ۱، صفحه ۱۰۷



مقصود و هدف عرفان‌ها و مکاتب مخالف اهل بیت علیهم السلام چیزی جز ابلیس نیست

  • ۰۴ آبان ۹۷ ، ۰۱:۳۸
  • خادم المهدی


رقاصی عارف واصل (!!) در مجلس عزای امام حسین علیه السلام !!!


اسماعیل دولابی گفته است:


«حاج هادی ابهری که در محبت اهل بیت علیهم السلام و خصوصاً امام حسین علیه السلام مجنون بود؛ گاهی اوقات در مجلس روضه‌ی امام حسین چنان عاشقانه روضه می‌خواند و گریه می‌کرد که همه را منقلب می‌کرد. وقتی همه خوب به گریه می‌افتادند و او مست می‌شد؛ به خودش می‌گفت: چرا گریه می‌کنی؟ گریه کار زن‌هاست. بعد دستمال ابریشمی یزدیش را از جیب در می‌آورد و در حالی که همه به شدت گریه می‌کردند، بلند می‌شد و خودش می‌رقصید».


مصباح الهدی (مجموعه سخنان دولابی)، تألیف مهدی طیب (شاگرد خاص دولابی)، صفحه ۳۰۵



رقص حرام با دستمال یزدی، آن هم در مجلس مصیبت خوانی امام حسین علیه السلام !!!


قضاوت بر عهده‌ی وجدان بیدار شیعیان !!!

  • ۲۱ مهر ۹۷ ، ۰۰:۴۷
  • خادم المهدی