اثنی عشریه در نقد و رد صوفیه و فلاسفه و عرفان‌های کاذب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پاسخ به شبهات عزاداری» ثبت شده است

توهین مولوی رومی به عزاداران حسینی


بخش بسیت و سوم دفتر ششم مثنوی :


روز عاشورا همه اهل حلب

باب انطاکیه اندر تا به شب


گرد آید مرد و زن جمعی عظیم

ماتم آن خاندان دارد مقیم


ناله و نوحه کنند اندر بکا

شیعه عاشورا برای کربلا


بشمرند آن ظلمها و امتحان

کز یزید و شمر دید آن خاندان


نعره‌هاشان می‌رود در ویل و وشت

پر همی‌گردد همه صحرا و دشت


یک غریبی شاعری از ره رسید

روز عاشورا و آن افغان شنید


شهر را بگذاشت و آن سوی رای کرد

قصد جست و جوی آن هیهای کرد


پرس پرسان می‌شد اندر افتقاد

چیست این غم بر که این ماتم فتاد


این رئیس زفت باشد که بمرد

این چنین مجمع نباشد کار خرد


نام او و القاب او شرحم دهید

که غریبم من شما اهل دهید


چیست نام و پیشه و اوصاف او

تا بگویم مرثیه ز الطاف او


مرثیه سازم که مرد شاعرم

تا ازینجا برگ و لالنگی برم


آن یکی گفتش که هی دیوانه‌ای

تو نه‌ای شیعه عدو خانه‌ای


روز عاشورا نمی‌دانی که هست

ماتم جانی که از قرنی بهست


پیش مؤمن کی بود این غصه خوار

قدر عشق گوش عشق گوشوار


پیش مؤمن ماتم آن پاک‌روح

شهره‌تر باشد ز صد طوفان نوح



بخش بیست و چهارم دفتر ششم مثنوی :


گفت آری لیک کو دور یزید

کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید


چشم کوران آن خسارت را بدید

گوش کران آن حکایت را شنید


خفته بودستید تا اکنون شما

که کنون جامه دریدیت از عزا


پس عزا بر خود کنید ای خفتگان

زانک بد مرگیست این خواب گران


روح سلطانی ز زندانی بجست

جامه چه درانیم و چون خاییم دست


چونک ایشان خسرو دین بوده‌اند

وقت شادی شد چو بشکستند بند


سوی شادروان دولت تاختند

کنده و زنجیر را انداختند


روز ملکست و گش و شاهنشهی

گر تو یک ذره ازیشان آگهی


ور نه‌ای آگه برو بر خود گری

زانک در انکار نقل و محشری


بر دل و دین خرابت نوحه کن

که نمی‌بیند جز این خاک کهن


ور همی‌بیند چرا نبود دلیر

پشتدار و جانسپار و چشم‌سیر


در رخت کو از می دین فرخی

گر بدیدی بحر کو کف سخی


آنک جو دید آب را نکند دریغ

خاصه آن کو دید آن دریا و میغ



مثنوی، تألیف مولوی، تصحیح ریچارد نیکسون، صفحه ۹۴۸-۹۴۹



مولوی در این شعر می‌گوید:


روز عاشورا که می‌شود مردم شیعه حلب زن و مرد جمعیتی عظیم درست می‌کنند و برای خاندان اهل بیت از صبح تا شب عزاداری و ناله نوحه می کنند و آن ظلم‌هایی که یزید و شمر در حق اهل بیت کردند را بیان می‌کنند؛ در حدی که عزاداریشان تمام دشت و صحرا را هم پر می‌کند.

شاعر غریبه‌ای به شهر رسید و روز عاشورا و آن عزاداری ها را دید. در شهر در مورد عاشورا تحقیق کرد و پرسید:

این غم چیست که چنین ماتمی راه انداختید ؛ یک فرد بزرگی مرد اما این عزاداری کار انسان های خردمند نیست ؛ مگه چکاره بود؟! (با تمسخر می‌گوید) نام و کراماتش را بگویید که من مردی شاعرم و مرثیه سازم.


مردم حلب که از این توهین و تمسخر عصبانی شدند گفتند:

ای دیوانه تو دشمن شیعه هستی، روز عاشورا نمی‌دانی که چه روزی است ماتم و غمی جانسوزی دارد که از صد سال بالاتر است. نزد مومن مگر می‌شود این ماتم کوچک و خوار باشد؟ قدر عشق را فقط عاشق می‌داند. نزد مومن غم و عزای آن روح پاک (امام حسین علیه السلام) از صد طوفان نوح عظیم‌تر و بزرگ تر است.


شاعر آگاه (که خود مولوی است) با طعن و تمسخر پاسخ می‌دهد:


آری ولی یزید کجاست؟ این غم کی به این جا رسید؟  شما کورها آن بلا را ندیدید و شما کرها فقط حکایتش را شنیدید!!! شما خوابید!!! اکنون حالا که عزاداری می‌کنید بر خود عزادارای کنید ای مردم احمق که این حماقت بد مرگی است!!! امروز روح بزرگی (امام حسین) از زندان دنیا گریخت و به خدا رسید و چون ایشان بزرگ و سرور دین بودند امروز وقت شادی است نه عزا!!!

شما اگر ذره ای آگاهی داشتید امروز را جشن می‌گرفتید.

بروید بر دین و دل خرابتان گریه کنید...


خلاصه داستان: مولوی عاشورا را روز جشن و شادی می‌داند چون در این روز امام حسین به خدا رسید و گریه را  به حال عزاداران واجب می‌داند!!!


این در حالی است که رسول الله و اهل بیت صلوات الله علیهم چیز دیگری فرموده‌اند:


امام رضا علیه السلام فرمود: هر گاه ماه محرم فرا می‌رسید، پدرم (موسی بن جعفر علیه السلام) دیگر خندان دیده نمی‌شد و غم و افسردگی بر او غلبه می‌یافت تا آن که ده روز از محرم می‌گذشت، روز دهم محرم که می‌شد، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریه پدرم بود. (امالی صدوق، صفحه ۱۱۱)


پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: فاطمه جان! روز قیامت هر چشمی گریان است، مگر چشمی که در مصیبت و عزای حسین گریسته باشد، که آن چشم در قیامت خندان است و به نعمت های بهشتی مژده داده می‌شود. (بحار الانوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۹۳)


امام رضا علیه السلام فرمود: هر کس که عاشورا، روز مصیبت و اندوه و گریه‌اش باشد، خداوند روز قیامت را برای او روز شادی و سرور قرار می‌دهد. (بحار الانوار، جلد ۴۴، صفحه ۲۸۴)


امام صادق علیه السلام به جعفر بن عفان فرمود: هیچ کس نیست که درباره حسین علیه السلام شعری بسراید و بگرید و با آن بگریاند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب می کند و او را می‌آمرزد. (رجال شیخ طوسی، صفحه ۲۸۹)


حضرت حسین بن علی علیهما السلام فرمود: چشمان هر کس که در مصیبت‌های ما قطره‌ای اشک بریزد، خداوند او را در بهشت جای می‌دهد. (احقاق الحق، جلد ۵، صفحه ۵۲۳)


امام سجاد علیه السلام فرمود: من هرگز شهادت فرزندان فاطمه علیها السلام را به یاد نیاوردم، مگر آنکه به  خاطر آن، چشمانم اشکبار گشت. (بحار الانوار، جلد ۴۶، صفحه ۱۰۹)


حتی احمد بن حنبل از ائمه اهل سقیفه هم حدیثی با همین مضامین با سند صحیح نقل می‌کند: احمد بن اسرائیل گوید: در کتاب احمد بن محمد بن حنبل با دست خط خودش دیدم که اسود بن عامر (ابو عبد الرحمن) از ربیع بن منذر نقل کرد که پدرش گفته: حسین بن علی (علیهما السلام) همیشه می‌فرمود:  هر کس چشمانش برای ما پر اشک شود و یا یک قطره اشک برای ما بریزد خداوند او را در بهشت جای خواهد داد. (فضائل الصحابة، احمد بن حنبل، صفحه ۸۴۱-۸۴۲، حدیث ۱۱۱۵۴)


و بسیار احادیث دیگر از رسول الله و اهل بیت پاکش صلوات الله علیهم بر لزوم و ثواب گریه بر مصائب امام حسین علیه السلام که اگر همه را ذکر کنیم کتابی می‌شود.


آیا بزرگداشت و تبلیغ و ترویج مولوی خیانت به اهل بیت نیست که روز عاشورا را روز ماتم می‌دانستند و در این روز به گریه می‌افتادند؟

آیا نعوذ بالله به حال پیامبر و اهل بیت باید گریست؟


چه زیبا در زیارت عاشورا می خوانیم که :


وَ هذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ.


و این روز روزى است که شادمان شدند به این روز دودمان زیاد و دودمان مروان بخاطر کشتنشان حضرت حسین صلوات الله علیه را ...

  • ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۰۲:۱۴
  • خادم المهدی